توجه، توجه: هدف اول و آخر را فراموش نکنید: دچار ملامت خود نشوید! و سخنان "خود" را جدی نگیرید!
قطره گفت:
وقتی در مورد یک صفت ناپسند کسی ، چندین نفر یک نظر رو دارند ، معنی اش این هست که همه شون اون خصوصیت بد رو دارند ؟
شاید ، چند نفر جدا جدا ، در مورد یک خصوصیت ناپسند کسی ، مطمئن هستند ولی اون صفت رو در دیگری نمی بینند. مثلا زری و اکرم و ناهید در "سیما" ، بدجنسی رو می بینند و زری و اکرم در ناهید ( که خودش بدجنسی رو در سیما می بینه ) بدجنسی نمی بینند.
آیا در اینصورت باز ناهید بدجنسی داره ؟؟؟؟ هر چند دیگران اون رو نمی بینند .
پس چرا برخی خصوصیات رو خیلی ها در یک نفر می بینند ؟ مثلا می گن اون خیلی قلدره ...
آیا تمام اظهار کنندگان ، خودشون هم صفت قلدری رو دارند ؟
وای چقدر طولانی شد سوال . حالانمی دونم منظورم رو روشن بیان کردم یا نه ...
ممنون . پاسخ به "قطره" دوست گرامی، به دلیل بیماری پیش آمده کمی با تأخیر صورت گرفت، که بابت آن عذر می خواهم. از ايشان بابت دقت در مطالب تشكر كرده و از ساير دوستان هم مي خواهم نظرات خود را ارائه نمايند. آنچه در پاسخ به قطره بنظرم رسید بیان می کنم و اميدوارم برای دیگران هم مفید باشد و سپس نکاتی هم که مستقیم به پرسش ایشان مربوط نیست! در همین جا می آورم! زیرا در تمرینهای دبی فورد رعایت آنها الزامی است. (ذكر دو نكته ديگر را هم كه در ساير نظرات آمده لازم دانستم: اول: قرار این وبلاگ این است که پاسخ پرسشهای "کنکور آن دنیایی" فقط به عهده خوانندگان گرامی باشد! و دوم: اينكه بنده هم مثل خوانندگان، علاقمند و پيگير امور خود شناسي هستم نه مريد فرد خاصي هستم و نه استادم! و نه رها شده! از همه منفيات! شايد برخي مطالعات و تجربياتم به ديگران كمكي بكند. تمامي تلاشم اين است كه فردي معمولي باشم! و منهم خيلي چيزهاي زندگي را نمي دانم شايد بيشتر از شما!) 1- اگر یک عده در یک نفر یک ویژگی را ببینند و نسبت به آن حس و حال بدی داشته باشند و دچار خشم شوند و هرگز گمان نبرند که خود واجد آن هستند، معمولاً نوع سرکوب شده آن را دارند!( در مورد صفات مورد تحسین هم همین حالت هست یعنی اگر همزمان گمان نبرند در خود آن ویژگی مورد تحسین را دارند، بی شک آن ویژگی را در خود سرکوب کرده اند!) در این صورت آن ویژگی محبوس در تاریکی به شکل منفی بر آنها مسلط است و سیگنال سرزنش خود را ( تو خوب نیستی را) مرتب ارسال می کند! حالت دیگر آن است که بدون خشم و آزردگی ويژگي را در دیگری مشاهده کنند یا با محبت بپذیرند که در خود آن صفت را دارند، در این صورت آن صفت را به شکل سرکوب شده و منفی ندارند بلکه نوع تبدیل شده آن به نور یا نوع تحت کنترل را دارند! که با کل هستی آنها یکی است و در خدمت فطرتشان است صفات به اصطلاح بد تا زمانی بد هستند که زیر نور "مشاهده با محبت" دیده نشوند!! و اما در مورد مثال ناهید؛ ممکن است افرادی به دلیل دوری از من، فقط نمایش صفات خوب مرا دیده باشند و مثلاً صفات بد مرا نبینند ولی افراد نزدیکتر صفات بیشتری مي بينند( از قدیم گفته اند اگر می خواهی کسی را خوب بشناسی، یا با او مسافرت برو یا ...). از طرف ديگر باز از قديم گفته اند كه كافر همه را به كيش خود پندارد!( و حتماً عكس آن هم صادق است يعني آدم خوش قلب همه را خوب مي بيند! يعني كسي كه يك ويژگي را در نيمه تاريكش پنهان نكرده ممكن است در ديگري آن را نبيند!). حالت سومي هم ممكن است پيش بيايد كه در قسمت 5 همين پست آورده شده است. به هر حال نظر دیگران یکی از راههای کشف صفات سرکوب شده است و همانطور که در چکیده ها آمده روشهای متعدد دیگری برای اطمینان از آن و تکمیل آن وجود دارد. 2- تعبیرهای از یک رویداد یا ویژگی آدمی بسیار متعدد است و در واقع قابلیت هر تعبیر و هر برچسبی برای هر رویداد زندگي و ویژگی انسان وجود دارد ( این خود دلیل بی اعتباری برچسبهاست!!). همانطور که در قسمت سوم چکیده گفته شد؛ با پاسخ به 4 پرسش ذکر شده، مشخص می شود که آنچه در اقیانوس است در یک قطره هم هست (اصل هولو گرام). منتها نکته اساسی این است که نور مشاهده با محبت و بی غرض، همه شرها را به خیر تبدیل می کند! حق همي خواهد كه تو زاهد شوي تا غرض بگذاري و شاهد شوي و نكته ديگر هم اين است كه خود برچسب واقعي نيست! ولي احساس همراه آن به نوعي واقعي است! 3- بسیاری از دردهای ما مربوط به یک یا چند رویداد اصلی در گذشته هستند که موجب شده به نتیجه گیری مهمی در مورد خودمان برسیم( برچسبی دروغین به خود بزنیم که از این دست: من بیچاره! چقدر بد هستم! من ناتوان و نا لایق! من همیشه یک چیزی کم دارم! من ناقص! و..متأسفانه بعد از آن مرتب افراد و رویدادهایی را جذب کرده ایم که آن باور و نتیجه گیری اشتباه را- من بد هستم- اثبات کند!!) با پیدا کردن این "درد هسته ای" و برچسب های سرکوب شده اصلی، اگر موهبت و مزیتش را که در طول زندگی به ما عطا کرده درک کنیم (مثلاً احساس بی ارزشی ما را به سمت معنویت کشانده! یا توانایی هایی بسیاری را بروز داده ایم که عکس آن احساس را ثابت کند! و...) می توانیم در نهایت آن را بپذیریم! و با آن به طور حسی و از ته قلب آشتی کنیم، و با این کار معجزه تبدیل اتفاق می افتد. دیگر خود را با آن برچسب این همانی نکرده و دست از ملامت خود می کشیم! و قادر به بخشش خود و دیگران خواهیم شد! منتها این فرایند در سطح ذهن و فکر بی فایده است باید به طور حسی و قلبی طی شود و زخم عاطفی کهنه درمان شود! هر چند زخم های عاطفی همه از برخی اصول مشترک تبعیت می کنند! ولی هر کسی باید برچسبهایی را که به شدت نسبت به آنها حساس است و به شدت سرکوب شده اند( البته زیر زیرکی، فوق العاده فعال هستند!) پیدا کند و با پیدا کردن چند مورد اصلی و آشتی کردن با آنها، سایر موارد هم خود به خود برطرف می شوند. 4- هدف اول و آخر از این تمرینها در نهایت دو نکته کلیدی است که بسیار از حکمای خود شناسی ( مصفا، اکهارت تله، دبی فورد ودیگران) به آن اشاره کرده اند: اولاً حذف عمیق و حسی ملامت خود و ثانیاً خروج از اسارت "یکی تصور کردن خود با برچسب ذهنی". بنابراین در حین این تمرینها باید همیشه این دو را به طور حسی نه فکری، در نظر گرفت. البته به طور کلی هم به سختی بتوان این دو را پیاده کرد، زیرا هر کس مجبور است برای رهایی، ابتدا درد و زخم عاطفی خود را از تاریکی بیرون بکشد! و علیرغم آن، خود را دوست داشته باشد و به خودش احترام گذارد. خطری که وجود دارد این است که "منیت" به محض احساس خطر کردن ممکن است، از همین تمرینها به نفع خودش سوء استفاده کند و فرد را دچار ملامت خود بیشتر و غرق کردن در برچسبها نماید! تا خود را واقعی نشان دهد! به قول آقای مصفا هویت فکری و منیت یا "خود" توهمی است و وجود ندارد! و به قول مولانا "لاشیء" است: لا شیء بر لاشیء عاشق شده است هیچ نی مر هیچ نی را ره زده است 5- حالت دیگر که پیش می آید این است که علیرغم حذف عمیق و حسی ملامت خود و خروج از اسارت "یکی تصور کردن خود با برچسب ذهنی" ؛ ممکن است دیگران همچنان تاریکی های خود را به ما فرا فکنی کنند. اگر آنچه به ما برچسب می زنند را با روی باز بپذیریم و لبخند درونی بزنیم! ( چون بر اساس هولو گرام از قبل آن را پذیرفته ایم!) و با محبت به آن نگاه کنیم!( البته سخترین کار دنیا همین است که اگر کسی به شما گفت : "احمق نا لایق" شما لبخند بزنید!) معنی اش این است که خوشبختانه توانسته ایم با کیمیاگری، انرژی نورانی آن ویژگی را در جهت الهی استفاده کنیم یا به عبارتی آن را سرکوب نکرده ایم بلکه بر آن مسلط هستیم و با آن یکپارچه شده ایم. خوب در این مسیر ممکن است گاهی عقب گرد هم اتفاق بیفتد و خود را با برچسبها یکی کنیم و دیگران یا خود را مقصر بدانیم و.. باز هم راه حل پذیرفتن این حالت با کیمیای عشق است و با این کار، خروج از یکی دانستن خود با برچسبها دوباره اتفاق می افتد و قادریم از بیرون به افکارمان نگاه کنیم...
|
۲ نظر:
ممنونم از پاسخگویی شما . امیدوارم از نعمت سلامتی برخوردار باشید .
هر چند که خودم در بیماریها ، گنجهایی یافتم که در سلامتی نمی دیدمشون .
باید حواس جمع باشه تا در دام ملامت نیفتیم .
و هر لحظه رو آن چنان مراقبت کنیم
، مثل کسی که روی یک طناب بر بالای دره راه می رود .
دقیقا " پل صراط " رو اینطوری درک کردم که هر لحظه احتمال سقوط در دره ی " من " رو داریم ....
و چقدر سخته این مراقبه .
باز هم ممنونم از یاد آوری تون .
به حکم احترام بهتون استاد گفتم و برام محترم و گرانقدرید .
معتقدم همه چیز را همگان دانند و همگی ، هر لحظه از هر چیزی در حال آموختن توام با درک هستیم .
در مورد جوابی که دادید ، بیشتر تامل خواهم کرد .
باز هم ممنونم .
ممنونم از این همه ساده نویسی شما.
باز هم تمرین خواهم کرد.
یه مورد رو دقیقا قبول دارم ...
اینکه آدم خودش رو اگه جای کسی بذاره تا جائیکه دقیقا حس و درد اون رو لمس کنه ، می تونه باور کنه که اگه در شرایط اون بود ، شاید بدتر از کاری که اون کرده و مورد قضاوت قرار گرفته ، رو انجام می داده .
به خاطر همین هست که هر گز نباید مطمئن باشیم که تا آخر عمرمون دزدی نخواهیم کرد ، و حتی مرتکب جنایت نخواهیم شد .
پس این باز برام ثابت می کنه که لحظه به لحظه باید " مراقبه " کرد رفتار و افکار و کلام رو ....
در حالیکه دارم می نویسم اینها رو یه چیزهای اضافی رو دورو برشون درک می کنم . کاش می شد همه رو نوشت ...
بااااااز هم ممنونم از وب شما .
ارسال یک نظر
لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.
لطفاً فقط نظرتان دربارهی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.