در ادامه روشهای اصلاح اشتباه کامل گرایی، در این قسمت هم پنج راه دیگر برای رفع اشتباه کامل گرایی، تقدیم حضورتان می گردد: 1- نقاب کامل گرایی؛ سپری برای ترس در پس کامل گرایی ترس و هراس شدیدی نهفته است و علت اینکه به کامل گرایی پناه برده ایم، محافظت و دوری از انتقاد، شکست، یا تأیید نشدن از سوی دیگران است. از همین روست که دل کندن از کامل گرایی دشوار است. زیرا در مقابل ترس و وحشت درونی، خود را بی دفاع تصور می نماییم! بدون در نظر گرفتن نقش ترس در کامل گرایی، علت چسبیدن افراطی به آن عجیب بنظر می رسد. اینکه مثلاً شما فردی را می بینید که تحت تأثیر این گرایش روحی ( ابتلا به نوعی کامل گرایی در خصوص قیافه و تیپ ظاهری) تمام فکر و ذکرش آرایش موهایش است و هرروز ساعتها مقابل آینه می گذراند و از کار اصلی اش وا می ماند( یکی ازبیماران دکتر برنز)، برای افراد بی اطلاع از انگیزه پنهانی فرد، غیر منطقی و یا شگفت انگیز است. قربانی کامل گرایی ممکن است خانواده و شغلش را فدای این گرایش بیمارگونه نماید. راه حل این موضوع و دل کندن از کامل گرایی، به جسارت خاصی نیاز دارد. اگر می توانید دل به دریا بزنید و بگذارید این ترس و تشویش شما را در بر بگیرد؛ آماده ترک کامل گرایی هستید. کافی است چند بار خلاف عادت کامل گرایی عمل کنید و علیرغم حمله ترس، خود به تجربه درک کنید که اتفاق نا گواری نخواهد افتاد؛ در نتیجه؛ ترس شما هم کم کم زایل خواهد شد. البته راههای دیگری برای غلبه بر ترس عمیق از طرد شدن وجود دارد، از جمله آنها مشاهده و حس کردن مستقیم آن، بدون دخالت دادن فکر است. راه دیگر رهایی از خود باختگی است و... 2- روش پیکان عمودی در مبارزه با تشویش وترس کامل گرایی
برای پی بردن به ریشه نگرانی ناشی از "کامل نبودن" می توان با حوصله، افکارمنفی که پشت قضیه پنهان هستند را ردیابی نمود. به جای فرار از ترس، از خود بپرسید از چه می ترسم؟ و بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟ به عنوان نمونه دانشجویی که به دلیل وسواس "کامل و بی عیب ونقص بودن گزارش درسی اش"، مدتها در ارائه گزارش تعلل کرده است؛ می تواند چنین بنویسد: 1- گزارش خوبی ننوشتم ( به فرض که اینطور باشد، چرا باید ناراحت باشم) ↓ 2- استاد متوجه بخشهای ضعیف گزارش می شود( خوب بشود، چه اشکالی تولید می شود) ↓ 3- استاد به این نتیجه می رسد که دقت لازم را نکرده ام ( چه اشکالی تولید می شود) ↓ 4- ناراحتش می کند( به فرض که اینطور باشد، چرا من باید ناراحت باشم) ↓ 5- احتمالاً نمره مردودی می گیرم( به فرض که گرفتم، چه اشکالی تولید می شود) ↓ 6- سابقه تحصیلی ام خراب می شود( خراب شود چه می شود؟) ↓ 7- معلوم می شود که دانشجوی زرنگی که انتظار داشته، نیستم( چه اشکالی تولید می شود) ↓ 8- با عصبانی کردن دیگران ناکامی خودم را تدارک می بینم( چه اشکالی تولید می شود) ↓ 9- از من بیزار می شوند و تنها می مانم( چه اشکالی تولید می شود) ↓ 10- با تنها شدن بدبخت می شوم ردیابی تمام این افکار به طور پیکان عمودی(↓)و یافتن بدترین حالت مولد ترس و نگرانی نشان می دهد که تمام این افکار، دارای خطاهای شناختی بوده و از پایه غلط و غیر منطقی هستند( هر کدام دو یا چند خطای شناختی را دارند. - رجوع شود به ده خطای شناختی از دیوید برنز در همین وبلاگ-). می توان این افکار غیر منطقی را با افکار معقولانه جایگزین نمود و یا غیر منطقی بودن آنها را عمیقاً درک نمود. در نتیجه احساسات منفی و ترس ناشی از فکر غیر منطقی هم زایل می گردد. 3- توجه به فرایند عمل، به جای نتیجه؛ روش مؤثر ضد کامل گرایی یک اصل معنوی اصیل؛ بی توجهی به عاقبت و نتیجه کار است. حتی این موضوع در خصوص دعای اصیل هم صادق است در بهترین نوع دعا؛ چگونگی تجلی دعا را به خدا واگذار می کنیم که هر گونه که صلاح ما و حکمت اوست، دعای ما را مستجاب نماید نه آنگونه که عقل ناقص ما می خواهد! در کارها هم به جای نگرانی از نتایج، فقط توجه و تمرکز و برنامه ریزی برای کار انجام می شود و بعد از آن هم پرونده آن کار بسته می شود!؛ یعنی دیگر در فکر اینکه نتیجه چه می شود، نیستیم (البته این به معنای عدم اصلاح روش کار پس از اخذ نتیجه نامطلوب نیست. آدم عاقل از روش آزمایش و خطا و سایر روشهای معقول برای پیشبرد کار استفاده می نماید). مثلاً وقتی درخواست شغلی داده اید؛ و در مصاحبه استخدامی شرکت می کنید هدف را رسیدن به شغل نگذارید! بخصوص اگر با تمام وجود به آن علاقه مند باشید. نتیجه این کار؛ یعنی استخدام شدن یا نشدن شما بستگی به عوامل متعددی دارد و کیفیت مصاحبه شما فقط یکی ازآنهاست؛ سایر عوامل درنهایت بدور از اختیار شماست. تعداد متقاضی ها، کیفیت و خصوصیت آنها و حتی پارتی بازی ها و.. در استخدام شدن یا نشدن شما مؤثرند. گر توکل می کنی در کار کن کشت کن پس تکیه بر جبار کن( مولانا) پند حکیمانه ای است که با عشق و تمرکز کار کنی، بدون اینکه نگران آینده و نتیجه کارت باشی. مانند کشاورز، که وظیفه اش کاشتن دانه است و کار اصلی و اعجاب برانگیز تولد و رشد گیاه به عهده او نیست، نگرانی او در این زمینه احمقانه است، اینکه با وسواس خاک را کنار بزند تا مطمئن شود که دانه جوانه زده است یا نه؟! نه تنها کمکی به او نمی کند بلکه نتیجه کارش را بر باد می دهد. در واقع آنچه کار ناقص ما را تکمیل می کند توکل کردن و سپردن نتیجه کار به خداست. این کار با صبر و پذیرش نتیجه کار همراه است( همانطور که گفته شد این کار با درس گرفتن از نتیجه منافات ندارد. پس از اخذ نتیجه به طور منطقی می توان نکات منفی و مثبت آنرا ارزیابی کرد. رها کردن افکار منفی قبل از حصول نتیجه و در حین عمل، چیز دیگری است.). با وجود اعتراف به ناقص بودن کارمان؛ به کامل بودن کار خدا ایمان داریم و نتیجه را به او واگذار می کنیم. وظیفه ما فقط تلاش کردن و دعا کردن و اتصال با منبع بیکران هستی از طریق حضور و شاهد بودن در لحظه حال است. اینکه نتیجه در آینده کامل هست یا نه وظیفه ما نیست. اینکه چه زمانی به نتیجه مطلوب می رسیم هم وظیفه ما نیست. در نتیجه آرامش و شادی درونی جایگزین نگرانی و وسواس از نحوه بروز نتیجه می شود. انتظارات خود را رها کنید و به کسب و کار روزمره خویش بپردازید. مراقبه و دعا کنید ولی هرگز توقع پاداش و نتیجه دلخواه را نداشته باشید. راحتی و آسایش را در سکوت باطن حس کنید. از نتایج کارهای قبلی که در زندگی شما وارد شده سپاسگزاری نمایید. با این روش صبر و شکیبایی و گسستن از نتایج را ممارست نمایید! نتیجه مطلوب هم دیر یا زود از راه می رسد! 4- از اشتباه نترسید اگر جرأت اشتباه کردن را پیداکنید هم بر کمال طلبی وسواسی ( من باید کامل باشم و هرگز نباید اشتباه کنم و شکست بخورم!!) غلبه کرده اید، هم در زندگی خیلی چیزها یاد می گیرید و موفقتر و شادتر می شوید. برچسب اشتباه و شکست را بردارید و به جای آن "نتیجه ی قبل از پیروزی" بگذارید! چون اشتباه و شکست در واقع یک نوع نتیجه هستند و اگر ممارست کنید و از آنها یاد بگیرید دیر یا زود موفق خواهید شد. نذر کنید که در راه زندگی و اهدافتان روزی یک یا چند اشتباه مرتکب شوید! و یا شکست بخورید! از کودکان بیاموزید که با زمین خوردنها، جا نمی زنند و ادامه می دهند تا بالاخره راه رفتن را بیاموزند. یا از مورچگان که بارها در رفتن از دیوار زمین می خورند ولی کوتاه نمی آیند! پیشنهاد: برای اینکه جسارت اشتباه و شکست خوردن داشته باشید از امروز نام سرخپوستی؛ "ایستاده در شکست" یا "رقصنده با بالهای اشتباه" را به طور مخفیانه برای خود برگزینید! سخنان حکیمانه: زمان مرگ، حسرت این را داشتم که چرا در طول زندگی ام از نعمت اشتباه، بیشتر استفاده نکرده ام! با یک اشتباه کوچک همه چیز خراب نمی شود! آنچه فرزند آدم را فلج می کند ترس از اشتباه کردن است! همه از این نعمت(اشتباه و شکست) استفاده می کنند چرا من نکنم؟! بزرگترین هنر زندگی جرأت اشتباه کردن است! 5- توجه به نعمت های فراوان و نکات مثبت کامل گرا ها بدون شک عادت بدی دارند که به نواقص و کمبودهای شان بیشتر توجه می کنند. از دیدگاه شناخت درمانی این عادت (فقط عیب ها را دیدن)، به چندین خطای شناختی، آلوده است! کمال طلب وسواسی، فقط به کارهای انجام نشده فکر می کند و کارهای انجام شده را ندیده می گیرد! خوب این از بزرگترین کفران نعمت و ازموانع بزرگ شکر گزاری است. انسانی که قابلیت سپاسگزاری را از دست بدهد، در رنج و عذاب بزرگی غوطه وراست. بنابراین بهتر است با پیروی از حافظ، این عادت را اصلاح نماییم: کمال سر محبت ببین نه نقص و گناه که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند
|
۱ نظر:
چقدر عالی معنی توکل مثبت رو تشریح کردید آقای دکتر .ممنون
ارسال یک نظر
لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.
لطفاً فقط نظرتان دربارهی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.