تقسیم اشتباه زندگی به مقدمه و اصل و مشاهده همزمان!


دوستی گفت این"موازی کاری" را که در پست "با حال بد هم به گردش برو" نوشته ای متوجه نشدم؛ الان که همه می گویند از موازی کاری اجتناب کنید. گفتم: در یک کلام، آن موازی کاری که می گویند؛ یعنی انجام کار تکراری و این موازی کاری یعنی مشاهده و تسلط به همه جنبه های زندگی بدون سرکوب حال بد یا غرق شدن در آن! اولی انجام کار آشنا و دومی انجام کار غریب و نا آشناست!! و اما توضیح بیشتر:

تحلیل رفتار متقابل ۱


چند روزی است کتاب "تحلیل رفتار متقابل" اثر یان استوارت و ون جونز و ترجمه دکتر بهمن دادگستر را می خوانم. به گفته مترجم، تحلیل رفتار متقابل نظریه ای است که با استفاده از آن می توان گامهای مؤثری در شناخت و درمان شخصی و رشد روحی روانی برداشت و همچنین این نظریه در بهبود روابط انسانی کاربردهای مؤثری دارد. این کتاب آخرین یافته ها و نظریات دانشمندان طراز اول این رشته را معرفی کرده است و روشهای بسیار پیشرفته و جدیدی در مورد رفتار و تحلیل رفتار متقابل را به گونه ای علمی بیان کرده است. به گفته مترجم که خود از این روش برای درمان افراد استفاده ها کرده است، این نظریه با فرهنگ بالنده ما هم همنوایی و همسویی دارد. 

وضعیت آلفا ۳


سلام دوستان گرامی
Tabkom گفت: "فکر میکنم در زمان رسیدن به مرحله‌ای که امواج آلفا ایجاد میشود از این من و آگاهی‌های آن و این زمان و مکان که الان میشناسیم هیچ خبری نیست و در موقع مراقبه، وجود هر گونه احساس و آگاهی که در این سطح روزمره با آن آشنا هستیم نشان از این دارد که در همین سطح عادتی هستیم و تغییری پیش نیامده .."

با تشکر از tabkom  و بقیه دوستان که این فرصت را دادند که کمی در مورد مشاهده گری و وضعیت آلفا صحبت کنیم. امیدوارم به روشن شدن مطلب و عمل درست مشاهده گری  و استفاده از امواج آلفا منجر شود. البته تمام سخن ایشان درست بود! ولی تعمیم قسمت اول آن که در بالا آمده بنظرم اشتباه و خطرناک است. زیرا این حالت ذکر شده توسط ایشان، بسیار نادر است و در واقع نتیجه نهایی و غایی مشاهده و وضع آلفا و..است نه حالت مشاهده گری و تمرین وضعیت آلفا!! اگر با انتظار فوق تمرین شود شاید پس از چند بار تمرین قید آن زده شود و بگوییم این کار من نیست!! و آنگاه از مشاهده گری و وضع آلفا که از بالاترین نعمتهای الهی است، خود و دیگران را محروم کنیم.
بنظرم مشاهده گری بی غرضی که مولانا گفته ( حق همی خواهد که تو زاهد شوی     تا غرض بگذاری و شاهد شوی) یا وضعیت آلفا که برای درمان بیماریها، مکمل بسیار مفیدی است( توضیح مفصل روش ساده ورود به حالت آلفا در پست "معجزه وضعیت آلفا" آمده است)  در صحبت دوست گرامی، به خوبی درک نشده و ایشان شاید با نوعی کمال پرستی مشاهده و مراقبه یا وضعیت آلفای مد نظر مولانا و بسیاری از حکما را، کامل و بخوبی درک نکرده اند. زیرا این حالت ذکر شده توسط ایشان شاید نوعی مراقبه ایده ال در نزد اولیا و رها شدگان و فنا شدگان فی الله است یا نوعی خلسه عمیق از نوع دلتا یا تتا! و زیاد به کار ما زمینیان گرفتار نمی آید!  

داستانی در زمینه موازی کاری یا مشاهده همزمان

 
استادی معنوی در یک باغ بسیار زیبا و شگفت انگیز با گیاهان و گلها و میوه های عجیب و دیدنی و پرندگان بهشتی و برکه ای پر از ماهیان و دولفین های دوست داشتنی وسنگها و جواهرات شگفت انگیز و رنگارنگ و...، به شاگردش می گوید کاسه ای پر از آب را به دست بگیرد و در باغ زیبا گردش کند و سپس همزمان که مواظب کاسه آب است، زیبایی های باغ را خوب ببیند تا بتواند جزییات آنها را برای استاد توضیح دهد. در بار اول شاگرد که هدف اصلی را مشاهده زیبایی ها می دانست، محو تماشای زیبایی ها می شود و حواسش از ظرف آب پرت می شود و آب را می ریزد. بار دوم فقط مواظب کاسه آب است و انگار نه انگار که چه زیباییهایی او را احاطه کرده اند. بالاخره بار سوم استاد به او لم "مشاهده همزمان" را توصیه می کند؛ اینکه به موازات مشاهده زیبایی های باغ زندگی، مواظب و مراقب کاسه آب ( حال بد) هم باشد. مشاهده همزمان جنبه های مختلف زندگی؛ درونی و بیرونی، با حضور در لحظه لحظه حال و به ویژه مشاهده افکار احساسات و حسهای بدنی و تنفس و..و اجتناب از پاندول ذهنی حرص و خشم، مانع اسارت انسان در احساسات و تلقینات منفی می شود و  آدمی سرور و پادشاه وجودش می گردد. زیرا نه فکر یا حسی را با خشم سرکوب می کند و نه با حرص فکر یا حسی را در آینده موهوم جستجو می کند و نه در جهل و نادانی، غرق و اسیر افکار، احساسات و امیالش می شود که زمان گرانبهای حال را از دست بدهد. به قول ناصر خسرو:
 چو من پادشاه تن خویش گشتم
اگر چند لشکر ندارم امیرم



وضعيت آلفا ۲


با سلام خدمت همه دوستان گرامي و آرزوي شادي دروني براي همگان؛ پاسخ دوستان عزيز در مطلب قبلي در اينجا ارائه مي شود:
 
ارغنون: بله تمرين اصولي و ريشه اي همانا پاكسازي انبار بزرگ تلقين هاي قبلي؛ با استفاده ازروش مشاهده افكار و احساسات و سكوت درون! و اجتناب از پاندول ذهني حرص و خشم است. بنظرم تلقينات قبلي منفي نهفته در ذهن؛ ريشه بيماريهاي جسمي و روحي است. تلقين پس از ورود به وضع آلفا بيشتر دارويي براي دردمندان خاص است كه فرصت كارهاي عميقتر را ندارند. حضور ساكت در وضعيت آلفا خيلي بيشتر مفيد است ولي ذهن خيلي طولاني نمي تواند در آن سكوت مستقر شود؛ بنابراين يا ابزار مشاهده (يا تلقين و تجسم) براي تداوم آن لازم است.
  
Tabkom: هدفم از اين مطلب بيشتر كمك به بيماران خاص بود كه بدانند نعمت و ابزار نيرومندي در اختيارشان هست. ولي شايد اين گونه تمرينها براي ذهنهاي آشفته هم ( كه ذهن همه ماست!) كه دسترسي به تمرينهاي ديگر را ندارند؛ لازم باشد. در هر صورت همانطور كه گفتيد اين ها ابزار هستند و به عبارتي هميشه بايد متوجه باشيم كه تغيير سلول در زندان؛ با رها شدن كامل از زندان متفاوت است.
   
عطا: اطلاعاتم در مورد مطلب خاصي كه گفتيد كامل نيست. ولي به طور كلي از آنجا كه در خواب امواج عميق تر دلتا و تتا غلبه دارند شايد نوعي خلسه از نوع دلتا و تتا باشد كه خلسه عميقتر از آلفا ست. البته در خلسه اگر آگاهي و حضور وجود داشته باشد خلسه مفيد است در غير اين صورت نوعي تسلط نا خود آگاه است كه در خواب ديدن هم اتفاق مي افتد. خلسه دلتا وتتا و آلفا اگر همراه تخيل و تسلط ناخود آگاه باشد؛ بنظرم اغلب مفيد نيست و حتي ممكن است مضر هم باشد؛ هر چند مي تواند انسان را وارد دنياها و قدرتهاي بيشمار كند. ولي اگر اين خلسه ها همراه مشاهده و سكوت ذهن باشد نتيجه با عشق و آرامش و پاكسازي ذهن همراه مي شود و انسان را به هدف غايي نزديك مي كند. در حالتي كه گفتيد بهترين كار مشاهده تنفس و مشاهده حسهاي بدن و مشاهده بي غرضانه افكار و احساسات است. اگر در خلسه هم حس خوبي داريد حرص زدن و ميل به تكرار آن حس بايد مشاهده شود. يكي از دلايلي كه بر نماز و عبادت و مراقبه در صبح زود بعد از بيداري از خواب تاكيد مي شود؛ افكار پريشان ناخود آگاه همراه با حرص و خشم است كه در خواب نمايان شده اند؛ كه بهتر است پاكسازي و خنثي شوند! گاهي با حال خوب به خواب مي رويم ولي به هنگام بيداري پس از خواب؛ احساس بدي داريم. دليلش همين اوهام به سطح آمده در خواب است!



معجزه وضعیت آلفا


چند سال پیش بود با چند نفر از دوستانی که به بیماریهای صعب العلاجی مبتلا شده بودند برخورد کردم. در کنار درمان پزشکی متداول که دریافت می کردند؛ روش ساده ریلکس کردن و ارتباط با وضعیت آلفا را به آنها آموزش دادم. (وضعیت آلفا یکی از نعمتهای بیشمار الهی است که مغفول و مهجور مانده است.) آنها هم با جدیت چند ماهی آن را روزانه انجام دادند (استمرار تمرین به مدت چند ماه برای حصول نتیجه الزامی است). این روش ساده در بهبود روحیه آنها بسیار مؤثر بود و الان هم آنها سالم و سر حال هستند. بنظرم معجزه وضعیت آلفا صرفا به دلیل عدم اطلاع، هنوز از دسترس بسیاری از دردمندان خارج است. به همین دلیل توضیح این روش ساده را برای دردمندان فارسی زبان و همینطور برای افراد سالمی که می خواهند از قدرت خلاقیت ذهنشان بیشتر استفاده نمایند، مفید می دانم. در ضمن برای آنها که کمال پرستند و انتظار دارند در خود شناسی حتما به رهایی کامل برسند، تا عشق الهی را لمس کنند، دسترسی آسان به "وضعیت آلفا" امید بخش است و نشان می دهد که خداوند هیچ عمل خیری را بی پاداش نمی گذارد:

حرمت همه مهمانها را نگه دار و با "حال بد" هم به گردش برو!


يكي از عادتهاي اشتباه من اين است كه وقتي قرار است به مهماني بروم يا سفري يا ملاقاتي يا جايي كه شور و حالي لازم است يا كاري كه براي زندگي ام تأثير گذار است ؛ آن را منوط مي كنم به حال خوب يعني حضور مهمان خوشايند( نظير شادي و نشاط دروني و.. رجوع شود به پستهاي  مهماني در مهماني)؛ ديده ام كه خيلي ها هم كه مي خواهند به جايي بروند شبيه مهماني يا جايي كه بايد چيزي را نمايش دهند و..( مهماني ها هم كه مدتهاست محل پز دادن شده است!! در صورت شديد بودن پزها و ضعف دروني؛ مستحب است در آن مهماني شركت نكنيم! ولي چه خوب كه قدرت دروني را بالا ببريم! ) حسابي به خودشان مي رسند و اگر حالشان خوب نباشد نمي روند. مي گويند حوصله نداريم! يا ولش كن! و جا مي زنند! و با حال بدشان به گردش نمي روند.

اشتباه "خود شناسي"!



گفتم: نکنه از خود شناسي پشيمان شده اي که مي گويي خودشناسي اشتباه است!؟

 گفت: نه! عمل مشاهده درست "افکار اشتباه و پنداري" و تبعات آن شامل احساسات و رفتار و گفتارو همینطور مشاهده کل زندگی، از بزرگترين ضروريات بشر امروزي است! ولي کلمه "خود شناسي" به دو دليل اشتباه در اشتباه است: اولاً از آنجا که "من" يا "خود"ي وجود ندارد؛ با اين کلمه انگار هويت اين لا شئي ( هيچ)، را به نوعي تأييد کرده ايم ( اين از کلکهاي "من" است که حاضراست به هر قيمتي، واقعي بودنش تأييد گردد حتي به صرف رنج! آنجا که مي گويد "من بدبختم! پس هستم!" و..). ثانياً شناخت خود يعني چسباندن برچسبهاي جديد بر اين "هيچ" و در نتيجه جان دادن به اين مرده!
 بنابراين بهتر است اين لغت را با احتياط کامل به کار ببري يا اصلاً به کار نبري! و به جاي آن "مشاهده گري" یا کلمه ی مناسب دیگری را استفاده نمايي!





مسأله عینی و معضل ذهنی


مشکلات انسان به دو دسته تقسیم می شوند و اگر آگاهی به این تفکیک و ابزارهای درست حل هر کدام از آنها وجود نداشته باشد، گرفتاریهای آدمی روزافزون شده و معضلات لا ینحلی او را احاطه خواهند کرد؛ وضعیت بسیاربغرنجی که آدمی هم اکنون در این سیاره بسیار زیبا ایجاد نموده است. "فکر منطقی" از ابزارهای لازم برای بشر بوده است که جانشین غریزه در حیوانات شده و انسان می تواند نیازهای واقعی خود را با کمک آن برطرف نماید، اما و صد اما! زمانی که فکر از قلمرو خود پا فراتر می گذارد و دچار اشتباهات اساسی و غیر منطقی می شود همین فکر برطرف کننده مسأله، تبدیل به دستگاه مولد معضلات لاینحل می گردد! مانند بسیاری از ابزارهای مفید و نعمتهای الهی که در صورت استفاده نادرست، انسان را به ورطه نابودی می کشاند. معنی کفران نعمت هم همین است. زیرا در استفاده نادرست از فکر، جوهره اساسی وجود آدمی یعنی "آگاهی و شهود ورای فکر" نادیده گرفته می شود (کفر به معنای پوشاندن حقیقت است):

ده کلید رهایی از شبکه فکری

  
بنظرم در صورت مشاهده گری درست هر کدام از کلیدهای زیر،( و نه صرف دانستن لفظی و عقلانی آنها)، کمک زیادی می شود به خلاصی از دام شبکه فکری مضر و مسلط بر آدمیزاد! و جا برای عرض اندام "شعور ورای فکر" هم باز می شود! در آن صورت آدمی از دو نعمت فکر منطقی و در خدمت بشر و شعور و آگاهی ورای فکر هر دو بهره مند خواهد شد.

غرایز ذهنی

  
گفت: غریزه جنسی شنیده بودیم اما غریزه ذهنی دیگر چه صیغه ای است؟
گفتم: این نوع غرایز بدل غریزه های عینی هستند. غریزه های گرسنگی و خوردن، غریزه جنسی، غریزه ریلکس کردن!، غریزه مادری همگی  در انسان و حیوان مشترکند. در انسان و حیوان نوع عینی آن وجود دارد ولی در آدم دو پا غرایز ذهنی همینها هم وجود دارد. چون ظاهراً تنها آدم است که مبتلا و اسیر شبکه افکار و تصاویر منفی است.
گفت: بیشتر توضیح بده!

دو نوع مشاهده



1-  مشاهده اشتباه: در این نوع مشاهده، اتصال و چسبیدن بین مشاهده کننده و مشاهده شونده و واکنش احساسی همراه مشاهده، دو ویژگی اصلی هستند. مشاهده کننده و مشاهده شونده هر دو یکی هستند و هر دو در واقع جریان فکر می باشند. در این نوع مشاهده، مشاهده کننده تصور می کند که از موضوع مشاهده جدا و منفک است؛ اما در واقع هر دو یک جریان فکری هستند و کاملاً به هم چسبیده اند! از مشخصات مهم این نوع مشاهده اشتباه، این است که مشاهده کننده که از جنس جریان فکری است، خودش را با موضوع مشاهده یکی کرده است و به آن چسبیده است. برخلاف مشاهده درست در این نوع مشاهده اشتباه، مشاهده کننده چنان غرق موضوع شده است و به آن چسبیده که نمی تواند بدون غرض و بدون خشم یا حرص بدون رد یا قبول و پیش داوری و تعصب موضوع مشاهده را ببیند. در نتیجه مشاهده کننده ضمن به ظاهرمشاهده موضوع، دچار چنان واکنش تندی از خشم یا حرص می شود که خود واکنش دادن از مشاهده اش برجسته تر و مهم تر می شود! و مانند حجاب ضخیمی مانع مشاهده عینی و واقعی می شود. در واقع این مشاهده ذهنی همان آنالیز و تجزیه تحلیل ذهنی بر اساس باورهای اشتباه قبلی است که همراه خشم، حرص، غم و یأس و.. می شود.