داستانی در زمینه موازی کاری یا مشاهده همزمان

 
استادی معنوی در یک باغ بسیار زیبا و شگفت انگیز با گیاهان و گلها و میوه های عجیب و دیدنی و پرندگان بهشتی و برکه ای پر از ماهیان و دولفین های دوست داشتنی وسنگها و جواهرات شگفت انگیز و رنگارنگ و...، به شاگردش می گوید کاسه ای پر از آب را به دست بگیرد و در باغ زیبا گردش کند و سپس همزمان که مواظب کاسه آب است، زیبایی های باغ را خوب ببیند تا بتواند جزییات آنها را برای استاد توضیح دهد. در بار اول شاگرد که هدف اصلی را مشاهده زیبایی ها می دانست، محو تماشای زیبایی ها می شود و حواسش از ظرف آب پرت می شود و آب را می ریزد. بار دوم فقط مواظب کاسه آب است و انگار نه انگار که چه زیباییهایی او را احاطه کرده اند. بالاخره بار سوم استاد به او لم "مشاهده همزمان" را توصیه می کند؛ اینکه به موازات مشاهده زیبایی های باغ زندگی، مواظب و مراقب کاسه آب ( حال بد) هم باشد. مشاهده همزمان جنبه های مختلف زندگی؛ درونی و بیرونی، با حضور در لحظه لحظه حال و به ویژه مشاهده افکار احساسات و حسهای بدنی و تنفس و..و اجتناب از پاندول ذهنی حرص و خشم، مانع اسارت انسان در احساسات و تلقینات منفی می شود و  آدمی سرور و پادشاه وجودش می گردد. زیرا نه فکر یا حسی را با خشم سرکوب می کند و نه با حرص فکر یا حسی را در آینده موهوم جستجو می کند و نه در جهل و نادانی، غرق و اسیر افکار، احساسات و امیالش می شود که زمان گرانبهای حال را از دست بدهد. به قول ناصر خسرو:
 چو من پادشاه تن خویش گشتم
اگر چند لشکر ندارم امیرم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.