تحليل رفتار متقابل ۲


همانطور كه گفته شد؛ از ديدگاهTA  شخصيت رواني ما از سه بخش والد ، بالغ و كودك تشكيل شده است. ( از اين به بعد براي سهولت نوشتار به جاي "تحليل رفتار متقابل" از مخفف انگليسي آن يعني TA استفاده مي شود. البته آنچه در اينجا مي آيد ممكن است كاملا منطبق بر كتاب نباشد. به هر حال علماي TA هم بين خودشان واريته ها و تنوع هاي خاص خود را دارند. اين گونه برداشت از TA هم كه اينجا بيان مي شود تا حدي نظرات شخصي و طرز خاص گفتار بنده و استاد بنده در آموزش TA - دكتر حشمتي- هم وارد شده و ممكن است مورد قبول صد در صد ساير متخصصان امر نباشد!) از آنجا كه انر‍‍ژ‍ي رواني شخصيت ما محدود است آنچه شخصيت ما را شكل مي دهد، و اينكه ما چگونه آدمي هستيم و افكار، احساسات و رفتارمان چه ماهيتي دارد و چطور به قضايا ي زندگي و روابط با بقيه آدمها واكنش نشان مي دهيم؛ همگي بستگي به اين دارد كه اين انر‍ژي را بيشتر در كدام حالت نفساني والد، بالغ و كودك وارد نماييم و چه تركيبي از اين سه را ايجاد كرده باشيم!( البته هر تركيبي تشكيل دهيم به قول معروف مرده شور آن تركيب را ببرد! كه همه آنها، به جز استثنائاتي، همان "منيت كاذب ذليل مرده" است!) و طبق نظر علماي TA هر فردي به طور شهودي و با دقت در خودش مي تواند تشخيص دهد كه حدودا چند درصد از وجود روانيش در حالت كودك است و چند درصد بالغ و والد!.  (همانطور كه قبلا هم به كرات گفته شده است، دقت روانشناسي غربي- امثال كارن هورناي، اريك برن، ديويد برنز و حتي دبي فورد و..-  به اين درد مي خورد كه بتوانيم با سهولت بيشتري "خودمان" را مشاهده نماييم و الا اگر صرف آناليز عقلاني باشد و از مشاهده درست خبري نباشد! نه تنها دردي را دوا نمي كند بلكه شايد قوزي بر برچسبهاي هويتي مان و دانش سنگين سرمان و ملامت خودمان، اضافه تر مي كند!! و برعكس اگر كسي هم اينها را نداند ولي از مشاهده قدرتمندي برخوردار باشد؛ همه چيز را خواهد ديد و نياز به اين عينكها هم نخواهد داشت!! )


وقتي ريزتر مي شويم مي بينيم حالات نفساني كودك و والد، كيفيتها و انواع متفاوتي دارند و بهتر است اين كيفيتها هم در "مشاهده" لحاظ شوند.
انواع والد
والد درون ( كه افكار، احساسات و رفتار خاصي را شكل مي دهد)، انواع مختلفي دارد:
1-  والد مهربان و پرورش دهنده و تغذيه كننده خالص: بهترين فرم والد كه تقريبا ناياب يا بسيار كمياب است! والد پرورش دهنده و مهربان خالص است و محبتش هم محبت خاله خرسه نيست! چنين والدي شايد منحصر به عرفاي واصل و اولياء الله باشد!
2-  والد حمايتگر مزاحم با محبت خاله خرسه: ولي در اكثر افراد اگر والد از نوع مهربان هم وجود داشته باشد از نوع حمايتگر منفي است كه با ديده تحقير به كودك نگاه مي كند و يا قصدش نوعي حمايت اجباري است! كه به هر حال منجر به محدوديت كودك بيچاره مي گردد.
3-  والد منتقد و مستبد و كنترل كننده: اما نوع سوم، والد منتقد منفي است كه به كوچكترين رفتار كودك گير مي دهد! و انتظارش پرورش كودك مطيع و سر به زير است و البته در خيلي موارد عكس العمل كودك به چنين والدي، كودكي شر و نافرمان توليد مي كند! و به هر حال چنين والد كنترل كننده و انتقاد گر؛ روان كودك را تخريب مي نمايد! و از او فردي مطيع و تو سري خور يا شر و نافرمان مي سازد.
4-  والد منتقد و كنترل كننده مفيد: اين جنبه از والد يا در واقع اين نوع والد از نوع منتقد است ولي مي تواند قوانين و مقررات مفيد يا لازم را به كودك آموزش دهد كه به درد زندگي فردي و اجتماعي او بخورد. زماني كه دستورات "والدي" ما به ديگران فقط به منظور حمايت از آنها يا رشد رواني آنهاست، ما در بخش مثبت و خوب والد كنترل كننده و مستبد هستيم. يك پزشك ممكن است به بيمار دستور دهد كه "سيگار نكش! برات مضر" است در اين صورت او در حال باز نوازي دستوراتي است كه وقتي كوچك بود از والدين خود دريافت مي كرد:" تو خيابان جلو ماشينها ندو!"
 با توجه به انواع والد، قسمت والد وجود ما ممكن است تركيب بسيار متفاوتي از انواع والد و درصدهاي متفاوتي از هر كدام را داشته باشد. هر چند بعيد به نظر مي رسد كه نوع اول والد ذكر شده در اينجا، با ساير والدها آميخته گردد!




۳ نظر:

tabkom گفت...

با سلام

البته هنوز باید یادداشت شما ادامه داشته باشد، اما میخواستم بدانم که این مورد آمار مربوط به محتوای این بحث میشود :
بر طبق آماری در حوالی دهه پنجاه میلادی مشاهده شد که سن شخصیتی هفتاد درصد سربازان آمریکایی که بین سنین بیست تا سی سالگی بودند، در حدود فقط پانزده سال میباشد ....البته خودم در دقت این آمار که اشتباه نکرده باشم شک دارم، ولی خوب منظور بنده تعداد نیست بیشتر ربط این موضوع را با بحث شما در نظر دارم
( احتمالا مورد کودک ) ؟

در صورت امکان میخواستم تخصص شما را نیز بدانم ، در این صورت ، احتمالا بیشتر بتوان از محضر شما استفاده کرد .

ممنون

رضا از مشهد گفت...

با سلام
مطلب اخیر شما من را به یاد مساله انداخت چندی پیش شنیدم که ما انسانها در حدود 300 سال است که عاقل شده ایم بعبارت دیگر برای عاقل شدن می بایست عقل رشد پیدا کند و برای رشد عقل می بایست به علومی نظیر ریاضی و فیزیک پرداخته شود . علومی که ریشه در زمین دارند . اگر این جمله را پایبند باشیم نتیجه آن این است که اکثر انسانها در طول تاریخ کمتر از عقل خودشان و بیشتر بر اساس هوش تصمصم می گرفتند و شاید هنوز تکامل ما را به آن اندازه رشد نداده است که نتوانیم از کودکی خود خلاص شویم و یافته های ما تا سن 7 سالگی چه بسا کنترل تمام زندگی ما را در برگیرند .

براستی که هر انسانی به مثابه عالم عظیمی است و مشکلات ما انسانها هر کدام برای خود داستانی است من نیز با شما هم عقیده هستم که علم روانشناسی می تواند تا حدودی زیادی به ما کمک کند. هرچند قاعدتا کافی نیست اما لازم است .

من میخواستم نظر شما را در مورد انرژی بدانم اینکه ایا به عقیده شما واقعا چنین چیزی منشا اثر است ؟ اینکه کسی به ما انرژی منفی یا مثبت ساطع کند.
آیا برای برون رفت از انواع اعتیاد ها می توان با تکیه بر خودشناسی آرام و قراری یافت ؟

رضا از مشهد گفت...

سلام
چند باری است در این هفته درب این وبلاگ را دق الباب کردیم خبری نبود که نبود
با مطالب جدید منتظریم

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.