شعبده "شتر مرغ احول"


خشم و شهوت، مرد را احول کند
ز استقامت، روح را مبدل کند
احول= دوبین

از چه گریزد چنین روشنی از روشنی
ما همه یک کاملیم از چه چنین احولیم
  
چشم نرگس را مبند و چشم کرکس را مگیر
چشم اول را مبند و چشم احول را مبین
  
در وهم ناید ذات من اندیشه‌ها شد مات من
جز احولی از احولی کی دم زند ز اشراک من
  
واقعیت این است که در ذهن جرقه ها یا حبابهای فکر (بر اثر برخورد تصادفی با عاملی بیرونی یا بر اثر تداعی یا نیاز واقعی یا کاذب ) می جوشند و خاموش و محو می شوند. همراه هر حباب فکر، حسی هم وجود دارد. اما آنچه که وجود ندارد؛ منیت یا حتی جریان مستمر و منطقی فکر است. حال چگونه منیت از این جرقه ها یا حبابها خلق می شود؟! تنها زمانی که شعبده تقسیم و دو بینی فکر، به تفکر و متفکر اتفاق افتد؛ آنگاه از دل فکر "منیت متفکر و توهمی" خلق می شود. دراین احولیت فوایدی برای "منیت" و مضرات جانفرسایی برای انسان وجود دارد. بزرگترین فایده برای "منیت" تولید و نگهداری و استمرار "منیت" است. "منیت" با شعبده شترمرغی!؛ مانند ماهی از چنگال مراقبه یا خود شناسی می لغزد و دم به تله نمی دهد:

"شتر مرغ نفس" گاهی موقع دیدن اشتباه در سر بزنگاه، "منیت" را به ظاهر مورد هدف قرار می دهد تا فکر را (در اصل هر دو را) نجات دهد و می گوید: "من شترم" من مقصرم، ملامت، سزاور کسی جز من نیست!، من باید تغییر کنم، من باید به اصالتم برسم، من باید به ثروت برسم ، من باید افکارم را اصلاح کنم و به این ترتیب "تفکر مقدس" از هر گزندی می گریزد و از طرفی "منیت" هم به شکل جدیدش، من آتی یا من فعلی به درد نخور! محافظت می شود. بنظرم یک دلیل اصرار بر "ملامت خود" همین ترفند است تا منیت چاق و چله تر هم بشود!
"شتر مرغ احول" گاهی نیز ادعای مرغی می کند و به فکر گیر می دهد تا من خلاص شود! و از مهلکه بگریزد: افکار منفی را تغییر خواهم داد. امان از دست فکر! با اتصال به من برتر از شر فکر راحت خواهم شد! من به سکوت ذهن می رسم! و رها می شوم! من مشاهده می کنم و تجربه کسب خواهم کرد!
در هر دو مورد هدف اصلی، یعنی دو بینی و احولیت ( بستر تولد منیت)، تقویت و تأکید می گردد و بر دو گانگی من و فکر صحه گذاشته می شود. با این ترفندها هم منیت هم جریان فکر ( نه حبابهای فکر) روز به روز همدیگر را واقعی تر جلوه می دهند!    
شتر مرغ یک حیوان بیش نیست. متفکر و فکر یکی هستند و فقط حبابهای زود گذرفکر( حتی  اگر بگوییم فقط جریان فکر! وجود دارد باز در بی معنی بودن "منیت" تفاوتی نمی کند )  وجود دارد! در نتیجه حرص نسبت به تغییر یا شدن و خشم و ملامت نسبت به وضع فعلی لزومی ندارد( حرص و خشم به نوبه خود می توانند احولیت را تقویت کنند.). زیرا من غایب است و مشاهده و نه مشاهده گر حاضر( به همین دلیل مشاهده گری کار ظریفی است و مشاهده ی مشاهده گر هم  ضروریست). در این حال، دگرگونی رهایی بخشی اتفاق می افتد که از جنس فکر نیست.