باز سلطان و ویرانکده جغدان، قسمت چهارم


قبل از ادامه داستان؛
*برای شفای بیماری خانم قطره، یکی از دوستان عزیز خمر کهن که در سفر اصفهان هم همراه گروه بود، دعا کنیم. البته صبر و قدرت روحی ایشان بالاست و حتی در یک ماه گذشته به بنده روحیه می داد و صحبتهای ایشان برایم بسیار مفید و دلگرم کننده و شفا بخش بود. در ابتدا هم متوجه بیماری ایشان نشدم. امیدوارم به یاری خدا، این روحیه روز افزون باشد و ایشان را در سفر بعدی خمر کهن در کنار خودمان زیارت کنیم. باشد که قطره قطره صبر قطره، سنگ سخت بیماری را متلاشی نماید. بیماران آگاه در مسیر بیماری، قدمهای عملی خودشناسی را بر می دارند و نصیبها ی روحانی بسیاری می برند. آنجا که به قول مولوی، خداوند هم همراه بنده اش، بیمار می شود و می فرماید: من شدم رنجور، او تنها نشد.(دفتر دوم مصرع دوم بیت 1738 )
*برای دوستانی هم که در سیر و سلوک "ان ای" هستند از جمله آقا رضا آرزوی صبر و استمرار  دارم. دوستانی را در مسیر پاکی دیده ام که مانند یک سالک واقعی مسیر خوبی و درستی را طی کرده اند و هم اکنون هم با خود شناسی و مراقبه و دعا و یاری رساندن به دیگران ( قدمهای 11  و 12 "ان اي") قدمهای عملی را یکی پس از دیگری طی کرده و گوهرها ی معنوی فراوانی به دست آورده اند.
ادامه داستان: 

  
انکار جغد ادامه دارد و جغد باور ندارد که "الگوی عادت دیرینه"  (خشم نسبت به نا خواسته و حرص نسبت به خواسته) قابل مضمحل شدن باشد و الگوی دیگری را نمی شناسد. باور ندارد که انسان خلیفه خداست:

لاف از شه میزند و ز دست شاه         
          تا برد او، ما سلیمان را ز راه
سليم= آدم صاف و ساده

         خود چه جنس شاه باشد مرغكی      
         مشنوش، گر عقل داری اندكی  

الگوی شرطی ذکر شده، که ریشه تمامی بدبختی های آدمی است! به طور اتو ماتیک و نا خود آگاه عمل می کند. به همین دلیل غلبه بر آن به سادگی امکان پذیر نیست ولی شدنی است و رمز قدرت انسان هم غلبه براین عادت است. از همین روست که خشم و حرص و شهوت در تمامی مذاهب از بزرگترین موانع سلامت روح و وصال حق ذکر شده و معنای صبر هم چیزی جز غلبه بر اینها نیست. صبر می تواند غم و خشم ناشی از اتفاقات نا خواسته را بر طرف نماید ( اشعار بعدی از جاهای دیگر مثنوی است):

گفت لقمان صبر هم نيکو دمي است
که پناه و دافع هر جا غمي است

 مولانا  در خیلی موارد خشم و حرص و شهوت را نشانه رفته است:

خشم و شهوت، مرد را احول کند
ز استقامت، روح را مبدل کند

بدیهی است که خشم همیشه نسبت به نا خواسته ای است که اتفاق افتاده و حرص هم نسبت به خواسته هاست. در مواردی که همه چیز بر وفق مراد است به ظاهر خشم و نارضايتي بروز نمی کند ولی حرص برای تداوم آن وضع مطلوب نیز، خود بخود آبستن خشم آتی است زیرا دیر یا زود وضع تغییر خواهد کرد! و نا خواسته ای بروز خواهد نمود. مشاهده بی غرض که مولوی بر آن تأکید دارد، بدون غلبه براین "عادت" میسر نیست. خود شناسی هم بدون هدف قرار دادن این عادت وقت تلف کردن است. بنظرم آنجا که حضرت مولانا می فرماید:

عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش

همین را می رساند که در وضع نا خواسته و نا مطلوب و رنج آور( در مسير "ان اي" يا برخورد آگاهانه با بيماري يا در خودشناسي جدي و عملي و مراقبه درست در "بالا پايين" زندگي) ، به جای عکس العمل عادی خشم و غم و غصه، عشق و شادی ناشی از ارتباط با ناشناخته بروز کرده است . چنین قدرت حیرت انگیزی در درون تک تک آدمها هست. علاوه بر خود شناسی عملی و مراقبه، گاهی کسانی که دچار مصیبت های شدید شده اند و در ظاهر همه چیز خود را از دست داده اند، ناگهان در اتصال با نور درونی و جدا شدن از منیت، به شادی، صبر و عشق عمیقی در درونشان پی می برند که هرگز تجربه نکرده بودند. این عشق و شادی درونی با "لذت و شادی" ناشی از اتفاقات مطلوب و مورد حرص و طمع نفس (و با نارضایتی، غم و خشم ناشی از نا مرادیهای زندگی)، متفاوت است:

باغ سبز عشق کو بي منتهاست
جز غم و شادي درو بس ميوه‌هاست

عاشقي زين هر دو حالت برتر است
بي‌بهار و بي‌خزان سبز و تر است

 مولانا در اشعار زير هم؛ به غیر عادی بودن "وضعیت صبر و شادی و عشق درونی" در کنار شدنی بودن آن، اشاره کرده است. از طرفی انکار جغدان را هم نهی نموده و به قدرت عظیم الهی اشاره می کند :

از غم و شادي نباشد جوش ما
با خيال و وهم نبود هوش ما

حالتي ديگر بود کان نادر است
تو مشو منکر که حق بس قادر است

مراقبه، دعا، آگاهی و مشاهده عمیق "توهمی بودن منیت"؛ در نهایت موجب می شود که لباس "جغد منیت" از تن "باز سلطان" خارج شود و باز متوجه شود که جایگاه اصلی اش "ساعد سلطان" است و وابستگی به این "عادت دیرینه"  ترک مي گردد. شناخت و مشاهده منیت و خواسته ها و نا خواسته های کاذب و پیچیده منيت؛ در کاهش قدرت این "عادت دیرینه" مؤثر است. در قسمت بعدی ماهیت خواسته ها و ناخواسته های ناشي از "منیت" بررسی می شود.

*** به جای تکیه و ایمان به افکار خودم و نظرات دیگران( که آغشته با غم، ترس، خشم و حرص است)، خودم را به "شعور ورای فکری" که کهکشانها را می چرخاند و دانه ها را می رویاند و نوزادان را می پروراند واگذار می کنم. بنابراين نيازي به عكس العمل خشم يا حرص ندارم.