(به جز سه بیت مورد بررسی از قسمت قبلی، که در داستان خربزه خوردن لقمان حکیم آمده، بقیه ی ابیات این قسمت برای توضیح بیشتر آن سه و از سایر حکایتهای مثنوی است)
چون دبیرستان صوفی، زانوست حل مشکل را دو زانو، جادوست دبیرستان=مکتبخانه زانو= مراقبه و توجه درونی ( سر بر زانوی مراقبه نهادن) مراقبه و مشاهده گری برای عارف، به طور اعجاز انگیزی مشکل گشاست. اما نحوه ی درست آن مراقبه و مشاهده گری کدام است؟ 1- مشاهده(راز یا سر بزرگ) چه عجب که سر، ز بد پنهان کنی این عجب که سر، ز خود پنهان کنی این سر و راز، می تواند هستی ورای فکر و بالاتر و برتر از همه چیز باشد. هستی ماورای مکان و زمان و ماورای صورت ها و اندیشه ها:
هر چه اندیشی، پذیرای فناست آنکه در اندیشه ناید، آن خداست جایی که منشاء آرامش و شادی حقیقی است. جایی که مشاهده بی غرض واقعی و فطرت الهی، از آن منشاء گرفته و می تواند در اتصال با آن باشد. افکار و احساسات بد و منفی با این سر و راز اکبر بیگانه اند. "منیت پنهان در پستوی اندیشه ها" نیز از این "سر اکبر" بیگانه است و نمی تواند با آن اتصال بر قرار کند. از وادی ورای منیت برای "منیت" و برای افکار و احساسات منفی گفتن بی فایده است. زیرا منیت ابزار ارتباط و اتصال با آن وادی "بی خودی" را ندارد. راز دیگر این است که؛ تنها قابلیتی از وجود ما که قادر به اتصال با آن "وادی نا شناخته و اسرار آمیز" است؛ قابلیت حضور و مشاهده گری بدون "خود" (خشم و حرص) و سکوت درونی است: کعبه هر چندی که خانه ی بر اوست بر= با کسره ب ، احسان و نیکویی خلقت من نیز خانه ی سر اوست کریم زمانی: اگر چه کعبه خانه احسان خدایی است. ولی خلقت من انسان هم خانه ی اسرار الهی است ( اشاره به حدیث قدسی: الانسان سری و انا سره " انسان راز من است و من، راز او" ) 2- مشاهده اشتباه کار، پنهان کن تو از چشمان خود تا بود کارت سلیم از چشم بد کریم زمانی: تو کارهایت را از چشمان خود پنهان کن، تا کار تو از چشم حسودان سالم بماند.
اگر بتوانی "منیت" پشت افکار را هم غریبه حساب کنی و خودت را با آن یکی نکنی! آن گاه مشاهده ات سالم و عاری از اشتباه و در ارتباط با ناشناخته ی اسرار آمیز است. زیرا منیت قادر به درک آن راز بزرگ نیست: گرچه هر غیبی خدا ما را نمود دل در آن لحظه به "خود" مشغول بود کریم زمانی: هر چند خداوند مهربان همه اسرار غیبی را به ما نشان می دهد، ولی دل ما در آن لحظه به "خود" مشغول است. بزرگترین دشمن انسان "مشاهده ی از طرف خود یا چشم بد" و بهترین دوست او هم مشاهده خوب است. وقتی از "چشم بد منیت" دنیا ی درون و بیرون دیده می شود، مغرضانه به هر چیز نگریسته می شود. خشم، حسادت یا حرص شیطانی را نثار مشاهده شونده می کند، مشاهده شونده ای که اغلب عین مشاهده کننده است و...و با این کار جهنم درونی را بر پا می دارد و در زبانه های آن می سوزد! 3- مشاهده درست خویش را تسلیم کن بر دام مزد وانگه از خود، بی ز خود چیزی بدزد کریم زمانی: خود را به دام پاداش الهی تسلیم کن و سپس در حال بیخویشی چیزی را از خود بدزد! که آن چیز همواره تو را از حق دور می کند و آن چیز همانا انانیت و خود بینی سالک است. لم کار مشاهده گری درست: از طرف ما فکر عمدی و خود آگاه تا آنجا که ممکن است انجام نمی شود و با این وضعیت بدون گفتگوی "عمدی" درونی و بدون حرص یا خشم( یا همان بی خودی) به تماشای ذهن و بدن می پردازیم. در این تماشا کردن هدف دیگری نداریم! و برای نتیجه ی خاصی هم حرص نمی زنیم. خود را به هر چه خدا می خواهد تسلیم کرده ایم و آماده روبرو شدن با هر چیزی هستیم! ممکن است در این تماشا، از نا خود آگاه چیزی بجوشد فکری، خشمی، اضطرابی، حسادتی یا...هر حس بدنی گرما، سرما، سنگینی، سبکی یا... خوب هرچه باشد، سوژه مشاهده ی بی خشم و حرص قرار می گیرد. ظهور، اوج و نزول هر چیزی را مشاهده می کنیم... صداهای بیرونی و صداهای لطیف درونی مثل آمد و رفت نفس!.. دم یا نفسی که وارد می شود و بازدم یا نفسی که خارج می شود را مشاهده و حس می کنیم. گاهی هم سکوت ذهن یا آرامش نسبی برقرار است. این حالت هم بدون حرص به تداوم آن، مشاهده می شود... وضعیت کنونی ذهن یا همان مشاهده کننده، اینکه آرام است یا آشفته، مشاهده می شود... با این روش هر چیزی می تواند سوژه مشاهده باشد. در مشاهده ی حس و حال بد، آن حس به حالت تعلیق در می آید و تبدیل به رفتار واکنشی نمی شود و سرکوب هم نمی گردد. سرکوب با تولید انرژی مقاومت، توان حال بد را مضاعف می کند و رها کردن و تبدیل به رفتار شدن هم آن کانال شرطی قدیمی(فکر-حس-رفتار) را تقویت می نماید! نتیجه ی خود به خودی این نوع مشاهده ی درست چیست؟ انرژی محبوس شده در حباب افکار، احساسات و منیت، جذب مشاهده گری و فطرت می شود و از هدر رفتن آن در جهت واکنشهای کور و گفتار و رفتار مخرب و... تقویت "سیکل شیطانی منیت" جلوگیری می گردد. مسلم است که این انرژی در جهت خیر و خوبی مصرف خواهد شد. با این نوع مشاهده گری، یک نوع کیمیا گری اتفاق می افتد! تبدیل جهنم به بهشت: دوزخ آن بود و، سیاستگاه سخت بر شما شد باغ و بستان و درخت چون شما این نفس دوزخ خوی را آتشی گبر فتنه جوی را جهدها کردید و او شد پر صفا نار را کشتید از بهر خدا آتش شهوت که شعله می زدی سبزه تقوی شد و نور هدی آتش حرص از شما ایثار شد وآن حسد چون خار بد، گلزار شد و انرژی مخرب و شیطانی منیت به انرژی الهی فطرت بدل می شود که در واقع نوعی دزدی مبارک از "خود" یا "شیطان" است و تبدیل جهنم به بهشت!
|