مشاهده گری بیماری و درد فیزیکی


هين مزن تو از ملولي ، آه سرد
درد جو و دردجو و درد، درد
مولانا بر خلاف عادت شرطي شده و حتي غريزي ما به استقبال درد مي رود:
اي خجسته رنج و بيماري و تب
اي مبارك درد و بيداري شب
 اين كار او مايه حيرت است و خلاف عادت ما در گريزان بودن از درد و رنج. ولي شايد كمال و رشدي در آن نهفته باشد؛
اگر بتوان حتي با دردهاي فيزيكي با كمك مشاهده گري بي غرض ( بدون آه سرد!) مواجه شد، به رشد و تعالي انسان كمك مي كند:
پس بدان اين اصل را اي اصل جو
هر كه را درد است او برده است بو
كه بلاي دوست تطهير شماست
علم او بالاي تدبير شماست
زدودن مه غليظ اطراف درد براي شفاف ديدنش
 ولي براي كيمياگري و تبديل رنج بيماري به شادي و رشد درون؛  دو شرط را بايد رعايت نمود: يكي ازدرد فرار نكنيم، به استقبالش رويم و با آن مواجه شويم و لمسش كنيم. دوم بدون غرض، بدون آه سرد و بدون افكار پيرامون آن كه همچون مه غليظي اطرافش را گرفته، با آن برخورد نماييم و بي پيرايه حسش كنيم:


بیماری و درد فیزیکی قسمتی از زندگی است. توصیه این است که به بیماری برچسبهایی نظیر بدبختی، بد شانسی یا ...زده نشود. برچسب به بیماری به آن یک هویت کاذب می دهد و موجودیتی توهمی و تداوم در زمان (گذشته و آینده) به آن می بخشد. این بار ذهنی، بیماری را از یک واقعیت کوچک به هیولایی بزرگ تبدیل می کند!
روبرو شدن با بیماری، درد و حتی مرگ، فقط در زمان حال و استقبال از آنها، بدون پیرایه ها و برچسب های ذهنی گذشته و آینده، حجم سنگین و درد آور آنها را کاهش می دهد. با این کار هیولای بی شاخ و دم بیماری، تبدیل به چند واقعیت کوچک نظیر درد فیزیکی، ضعف، ناتوانی خاص یا ناراحتی مشخص، می شوند. تسلیم شدن و پذیرش این واقعیتها، به جای غرق شدن در تصورات و باورهای اشتباه در مورد بیماری، قسمتی از مشاهده گری است.
بهتر است از دام سرزنش و ملامت خود به هر دلیل بپرهیزیم. چقدر خوب است که زندگی را محکوم نکنیم و بی عدالتی آن را پیش نکشیم. همه این ها مقاومت است. عدم تسلیم و پذیرش است و شاید همان مسلم و مسلمان نبودن است.
در مواردی که به شدت بیمار هستیم و نارضایتی و خشم و ..را احساس می کنیم؛ علامت چیست؟ بیماری به قسمتی از "منیت" ما تبدیل شده است! اما حقیقت الهی این است:
" بیماری هیج کاری نمی تواند با اصالت ما انجام دهد."
 
تسلیم به لحظه حال با مشاهده واقعیتهای مربوط به آن ( دم، بازدم، حسهای بدنی، درد، فکری که هم اکنون در ذهن می گذرد، هیجانی که مرا در این لحظه در بر گرفته) بدون غرق شدن در آنها و تفکر و قضاوت عمدی آنها، همان چیزی است که ما را متحول می کند.  ضرورتی هم ندارد که ترس و درد حتماً تبدیل به شادی شود! اما می تواند به پذیرش عمیق تبدیل شود.