نظريه رشد اخلاقي كلبرگ- قسمت دوم

    
    حالت رقابت و زرنگي و دور زدن و پيچاندن قانون كه در مرحله اول و دوم رشد اخلاقي (سطح اول) بارز است؛ موجب حالت التهابي در جامعه مي شود. برخي از افراد به محض نبودن ترس از مأمور و قانون هر كاري كه دلشان بخواهد مي كنند ( مرحله اول رشد اخلاقي) به هنگام رانندگي در موارد خاص اين قضيه كاملاً به چشم مي خورد. يا به هنگام رفتن به دامن طبيعت چه آشغالهاي جورا جوري در كنار چشمه پاك زيباي حرمت دار، كه ريخته نمي شود! از اين دست مثالها از افرادي كه به ظاهرشان هم نمي خورد كه در مرحله اول رشد اخلاقي گير كرده باشند، كم نمي بينيم. زندگي در جامعه اي با تعداد زيادي افراد "خود محور"( سطح اول رشد اخلاقي) لطف چنداني نخواهد داشت. زيرا افراد از نظر رواني در امنيت خاطر كافي بسر نمي برند. همدردي و خود را جاي ديگران گذاشتن و سخن پيامبر(ص) كه "آنچه بر خود نمي پسندي بر ديگران هم مپسند"، كمتر محلي از اعراب خواهد داشت.

   همانطور كه گفته شد، کلبرگ ریشه اخلاق را قضاوت و تجزیه تحلیل عقلانی می داند. یعنی هر چه فرد عاقل تر باشد، اخلاقی تر هم هست. به همين دليل معمولاً و البته نه هميشه افراد تحصيل كرده به نسبت اخلاق را بيشتر رعايت مي كنند. هر چند معني عقل فقط داشتن معلومات يا مهارتهاي فني نيست بلكه شايد مهمترين بخش آن برخورداري از هوش هيجاني و كنترل هيجانهاي منفي است. درنتيجه افراد بيسواد زيادي هم هستند كه عاقل تر از با سوادها فكر و رفتار مي كنند و رشد اخلاقي بالاتري هم دارند.  نقش مشاهده گري در اينجا هم روشن مي شود: مشاهده گري، هوش هيجاني را پرورش مي دهد كه از مهمترين عوامل عقل سليم و رشد اخلاقي است.
   عاقل با زرنگ هم فرق مي كند. زرنگ مصطلح فقط به منافع آني و كوتاه مدت خودش توجه دارد. او بدون در نظر گرفتن عواقب دراز مدت رفتارش بر جامعه و دنيا و در نهايت خودش، رفتارها را تجزيه تحليل مي كند و چه بسا كه با ناديده گرفتن منافع ديگران، در آينده خودش هم آسيب ببيند. ولي آدم عاقل به فكر منافع ديگران و حتي منافع نسلهاي بعدي هم هست. آدم عاقل قانون جهاني عمل و عكس العمل را شوخي تلقي نمي كند و مي داند كه نتيجه رفتار غير اخلاقي، در نهايت به خود او باز مي گردد. توصیه کلبرگ افزایش عقل و خرد مردم است؛ تا خود به خود اخلاق هم ارتقاء یابد. هر چه افراد يك جامعه از سطح اول ارتقاء يابند و به سطح دوم و حتي سوم وارد شوند آن جامعه خوشبخت تر خواهد بود.
سطح دوم: اخلاق عرفی یا قراردادی.
  
   در این سطح  عرفی یا conventional فرد وارد حیطه عرف و قوانین جامعه می شود و اطاعت از آنها را اخلاقی می شمرد. این سطح هم دارای دو مرحله است.
  
مرحله سوم: استدلال براساس الگوی دختر خوب / پسر خوب. محرک این مرحله ترس از عدم تأیید دیگران است. دراین مرحله رفتاری خوب و اخلاقی است، که مورد تأیید دیگران واقع شود. بنابراین در این مرحله منفعت و علاقه شخصی مغلوب تأیید دیگران است. اغلب نوجوانان دراین مرحله از رشد هستند و برای کسب تأیید دوستان همه کاری می کنند و منافع خود را زیر پا می گذارند.
   
   در پاسخ به پرسش کولبرگ( ر.ك. به قسمت اول)، فردی که دراین مرحله است ممکن است بگوید بله! دزدی دارو مجاز است، چون اگر زنش بمیرد مردم او را سرزنش می کنند. ممکن است بگوید خیر! چون اگر به خاطر زنش به زندان افتد خانواده اش، او را شماتت خواهند کرد.
   
مرحلهٔ چهارم: استدلال براساس وابستگی به مرجع قدرت است و قانون و قواعد اجتماعی را رعایت می‌کند تا از توبیخ مراجع قدرت و احساس گناه در مورد انجام ندادن وظایف خود درامان باشد.
   در این مرحله نقش فرد در جامعه و وظیفه او در قبال حامعه مطرح می شود. در پاسخ به پرسش قسمت قبلي، فرد در این مرحله از رشد ممکن است بگوید خیر! دزدی در هر شرایطی غیر قانونی است. یا بگوید بله! ولی باید بعداً به نحو مقتضی و قانونی داروساز را راضی نماید.
  
   تفاوت دو مرحله ي سطح دوم؛ در وسعت جامعه ي هدف است. در مرحله سوم جمع کوچک دوستان و فامیل و در مرحله چهارم جامعه وسیع تر مد نظر است.