ملامت خود عصبی، راه حلی عاقلانه و بالغانه در برخورد با نا ملایمات زندگی نیست:
در دفتر چهارم مثنوی، مولانا به جای غرق شدن در ملامت ذهنی و افکار و رفتار غیر منطقی، جستجوی راه حل عاقلانه و منطقی را پیشنهاد می کند. او می گوید که بهتر است از اعتیاد وحشتناک به پشیمانی و ملامت خود بابت گذشته، اجتناب کنیم. اعتیادی که حاصل امید واهی و حریصانه برای چیزی شدن در آینده است یا در نتیجه ی مقایسه ی کور کورانه با دیگران به وجود آمده است.
به جای آن، مولانا توصیه به حقیقت خواهی و واقع بینی می کند:
این پشیمانی قضای دیگر است
این پشیمانی بهل، حق را پرست
بهل= رها کن
ور کنی عادت پشیمان خور شوی
زین پشیمانی، پشیمانتر شوی
نیم عمرت در پریشانی رود
نیم دیگر در پشیمانی رود
ملامت خود ما را درگیر ذهنیت اشتباه کرده و بابت گذشته ای که دیگر کاری از دست ما برای تغییر آن ساخته نیست، دچار ملالت و افسردگی می کند. با گوش دادن به ملامتگرهای ذهنی، به طور احمقانه ای روحیه ما خراب می شود و از یک سو عرصه ی کار و فعالیت پر انرژی از ما سلب می شود و از سوی دیگر به دست خود راههای متنوع و خلاقانه ی برخورد با مسائل را مسدود می کنیم. با تخریب روحیه و در گیر افکار گذشته و آینده شدن، از عمل و کردار درست و منطقی بر اساس واقعیت زمان حال خود را محروم می نماییم. بنابر این، بهترین توصیه این است که عاقلانه و بالغانه، بر اساس کسب تجربه از اشتباهات گذشته، کار بهتر و شدنی را انجام دهیم و احمقانه خود را آزار ندهیم:
ترک این فکر و پریشانی بگو
حال و یار و کار نیکوتر بجو
اگر هم در حال حاضر کاری از دست ما ساخته نیست، بهترین توصیه پذیرش واقعیت و تسلیم شدن و صبر است. بدون اینکه تعادل ذهن خود را از دست بدهیم؛ می توانیم به بیشمار کارهای دیگر زندگی که از دستمان بر می آید بپردازیم یا استراحت کرده، مراقبه کنیم و برای کوشش بعدی تجدید قوا نماییم.
با ایمان به اصل تغییر و اصل "این نیز بگذرد"، حفظ تعادل ذهن و شادی و آرامش درونی کاملاً امکان پذیر بوده و به رویدادهای بیرونی وابسته نیست.
در مقابل حالت روانی "ملامت خود" که بی فایده و ویرانگر است و به صورت نق زدن و اعتراض و سرزنش زمین و زمان جلوه گر می شود، "مقام رضا" قرار دارد. کسانی که از ملامت خود و سرزنش کردن دیگران رها شده اند و خدا را برای خدا می خواهند، نه به طمع بهشت یا از ترس جهنم؛ کسانی هستند که با تلاش و کوشش درست و اخلاقی، روزگار می گذرانند. از تنبلی، ترس و حرص و آز به دور هستند.
با آغوش باز و لبخند، صبورانه اتفاقات روزگار را می پذیرند و بهترین کنش را برای حل مسائل زندگی انجام می دهند. اینها از شکست نمی ترسند و از نا ملایمات نا امید نمی شوند و به کوشش درست خود ادامه می دهند. در نتیجه، اغلب از خیر و برکت مادی و معنوی الهی هم بی نصیب نمی مانند. این گونه بندگان، با کمک مراقبه و مشاهده گری بی غرضانه و کیمیای صبر، به "مقام رضا" رسیده اند (از دفتر سوم):
بشنو اکنون قصه آن رهروان
که ندارند اعتراضی در جهان
"مقام رضا" با تسلیم منفی و تنبلی متفاوت است و برخلاف تنبلی و افسردگی که اغلب ناشی از نپذیرفتن است، پذیرش مثبت واقعیت، مقدمه ی شناخت درست و کوشش همراه با عشق و علاقه است. هر کاری که با عشق انجام شود، علیرغم ناملایمات، به ثمر خواهد نشست و به پشتکار و خلاقیت و حل مسأله منجر می شود. پذیرش رویدادهای بیرونی، انرژی مغز را با اجتناب از حاشیه و پرداختن به اصل مطلب، ذخیره و متمرکز می نماید.
با این پذیرش منطقی، رفتار "اهل رضا" عاقلانه، سازنده، خلاقانه و متناسب با واقعیت ها خواهد بود. آنها از طوفانهای ویرانگر خشم، ملامت خود (ملامت خود در واقع شکلی از خشم است)، شهوت و حرص در امان هستند.
باد خشم و باد شهوت، باد آز
برد او را که نبود اهل نماز
بنده ی آزاد شده از خشم، ملامت خود و حرص، اتفاقات بیرونی ( قضای الهی) را با رضایت می پذیرد. علتش این است که در ذهنش توقع و انتظاری از دیگران و از اتفاقات زندگی و حتی از خداوند ندارد. به عبارت دیگر از فکر غیر منطقی دارای "باید" و "نباید" که مولد خشم است، آزاد شده است. در نتیجه خداوند هر حکمی دهد و هر اتفاقی را مقرر نماید، آن بنده، بدان گردن می نهد و اسیر واکنش پاندولی حرص به خواسته (باید چنین و چنان شود) و خشم از نا خواسته (نباید چنین و جنان شود) نخواهد شد. درنتیجه، چنین انسانی، بهتر از دیگران واقعیت ها را می بیند و بهتر از دیگران هم کنش معقولانه از خود بروز می دهد:
چون قضای حق، رضای بنده شد
حکم او را بنده ی خواهنده شد
یعنی خداوند هر حکمی بدهد، آن بنده آن را می پذیرد.
این "مقام رضا" به خاطر آن است که این بنده نه اسیر خواسته های "خود" یا "منیت کاذب" است و نه اسیر حرص به لذت:
زندگی خود، نخواهد بهر خوذ
نی پی ذوق حیات مستلذ
خوذ=خود، منیت کاذب مستلذ= لذت جوینده
در نتیجه ، چنین انسانهایی، حسن ظن و تعادل ذهن و ابتهاج درونی شان همیشگی است و هرگز بر اثر غم و موارد نا خواسته و غیر منتظره ی بیرونی، مکدر و آشفته نخواهند شد و جامه ی تیره به تن نمی کنند:
حسن ظنی بر دل ایشان گشود
که نپوشند از غمی جامه ی کبود
در خاتمه ی مطلب "مولانا و ملامت خود"، دعا کنیم که ما و سایر انسانها، از درد و رنج ملامت خود و خشم رها شویم و با تمرین مشاهده گری بی غرضانه و پرورش کیمیای صبر، روز به روز به "مقام رضا" نزدیکتر شویم.