آنکه آموخت مرا همچو شرر خندیدن
در شعر و ادبیات فارسي، شكر خند و شكر خنده به معناي خنده شيرين و همينطور سخن نغز است. خنديدن همچون شكر و همچون شرر در غزل ديگري( غزل شماره 2868) از مولانا چنین آمده است:
در دلت چیست عجب که چو شکر میخندی
دوش شب با که بدی، که چو سحر میخندی
مست و خندان ز خرابا ت خدا می آیی
بر شر و خیر جهان، همچو شرر می خندی
اسرار خنديدن
به طور كلي دو نوع خنده وجود دارد؛ اول خنده شيطاني ناشي از منيت و دوم خنده الهي برخاسته از فطرت الهي.
اما چگونه متوجه شويم كه خنده ما شيطاني يا الهي است؟ مشاهده ی دقيق خنده مان و علت مولده ي آن يعني هيجان، فكر و انگيزه ي پشت آن كه معمولاً از چشمان ظاهر بين پنهان است، مي تواند ما را در اين خصوص روشن نماید:
خنده ي منيت چه زمانهايي اتفاق مي افتد؟ اگر پاندول حرص و خشم را در نظر بگيريد: منيت در زمان ارضاء حرص و خشم به طور موقتي و مشروط و بر اثر عامل بيروني مي خندد!! زماني كه توقع و انتظار و خواست و حرص ما بر آورده شود: ثروتي، تأييدي يا لذتي از بيرون موجب ارضاي سطحي و موقتي حرص شود، منيت سر مست است و مي خندد! اما صد افسوس که به علت سیری ناپذیر بودن "حرص منیت" از یک سو و پوچ و توهمی بودن آن از سوی دیگر، خنده و شادی عمیق در سرزمین منیت کمیاب و بلکه نایاب است و نارضایتی و خشم و ترس است که غلبه دارد.
در بسياري موارد پشت خنده ی ما خشم خوابيده است: وقتي كسي بر روي موز مي لغزد و ما مي خنديم؛ در واقع ارضاء خشم منيت است. همچنین؛ وقتی قومی را مسخره می کنیم و خود را از آن قوم بالاتر تصور می کنیم یا حتي وقتي موفقيتي كسب مي كنيم، بخش عمده ی خوشی سطحی ما به دليل محروميت و تحقیر شدن رقيبان است. در واقع نوع موذي بروز خشم، كسب ثروتها و موفقيت هاي اجتماعي است! كه ما را به صورت لرزاني مي خنداند. لرزان از اين نظر كه بيم داريم كه اين موفقيت ها دايمي نباشد! و رقیبان حسود ومحروم این موفقیت را از ما بربایند!
اما خنده ي فطرت زماني است كه كمي تا قسمتي يا به طور كامل از بند منيت رها شده باشيم. به قول مولانا پايكوبي و نشاط، از اين نوع، زماني است كه از شر يك آلودگي نفساني رها شده باشیم:
چون رهند از دست خود، دستی زنند
چون جهند از نقص خود، رقصی كنند
جهنم؛ ناشی از اعمال واکنشی و افکار منفی خود ماست. وقتی ریشه افکار منفی سوزانده می شود، آغاز شادی و خنده ی واقعی ما است. زیرا قانون عمل و عکس العمل به صورت اساسی به ما پاسخی شیرین می دهد.
به عبارت ديگر "لبخند تعادل ذهن" و "خنده ي صبر" بر خوشي و نا خوشي گذران دنيا، خنده ي برخاسته از ناظر آرام و ساكت درون است. چنين خنده اي همچون شكر، شيرين و خدا پسندانه است و مانع بروز افکار و رفتار واکنشی مخرب است و چون شرر خنديدن است زيرا لازم است كه کم کم ياد بگيريم در ميانه ي آتش سختي ها و نا ملايمات و ناخوشی هایی که از ما واکنش خشم، ترس، مقاومت، انتقام، حسادت و..را طلب می کنند، شکوه مندانه، مشاهده گرایانه و با وقار بخنديم، ببخشیم، تسلیم شویم و شکر گزار باشیم. شمس تبریزی از آموزگاران این نوع خنده، به بشریت است.
غزل 1989 ديوان شمس مولانا