نو گياهي هر دم از سوداي تو
مي دمد در مسجد اقصاي تو
تو سليمان وار داد او بده
پي بر از وي، پاي رد بر وي منه
(دفتر چهارم 1314-1315)
حضرت مولانا، دل و ذهن آدمي را به مسجد اقصا تشبيه كرده است كه هر لحظه در آن فكري يا هيجاني همچون گياهي تازه، جوانه مي زند و فرد خود نگر و مراقب درون را به حضرت سليمان؛ كه از طريق مشاهده گري، مانند يك طبيب حاذق از عصاره و انرژي افكار و هيجانهاي حتي منفي يا رنج آور، نهايت استفاده را مي برد.
خود نگري و مشاهدهء افكار و هيجانهاي موقتي و زود گذر مشاهده اي است كه موجب مي شود كه افكار و هيجانها، در بدو تولد! كشف شوند، و بدون رد و قبول ديده شوند. اين نوع مشاهده موجب مي شود كه عصاره و انرژي پنهان در افكار و هيجانها به نفع مشاهده كننده وراي فكر، مصادره گردد!
هر لحظه ممكن است در مراقبه، افكار و هيجانهاي غير عمدي، پديدار شوند كه با نگريستن به اين افكار نو رس، اجازه مي دهيم كه در فضاي ذهن عبور كنند. به همين ترتيب، هر لحظه در زندگي به دنبال سخن يا رفتار ديگران، يا اتفاق هاي جوراجور، افكاري نا خود آگاه و اتو ماتيك، بر اثر تداعي معاني بروز مي كنند. اين افكار و هيجانهاي همراه آنها سليمان وار بدون خشم و حرص، فقط مشاهده مي شوند.
بدون كمك مشاهده گري، اين افكار و هيجانها ما را مسخ نموده و به رفتار و گفتار و افكار جهنمي مي كشانند.
تو سليمان وار داد او بده
اما مولوي جان! چگونه حق آن گياه نورسته (فكر و هيجان) را سليمان وار ادا كنم؟
پي بر از وي، پاي رد بر وي منه
چگونه به ماهيت آن گياه پي ببرم؟ و چگونه پاي رد بر آن نگذارم؟
بنظرم جواب مولانا اين است كه ؛ بدون دامن زدن به افكار و هيجانها با رفتار و گفتار و افكاري از جنس آنها، يا بدون سركوب آنها و ناديده گرفتن آنها، فقط توجه شش دانگ را در لحظه اكنون حفظ نموده و با كمك اين "توجه سليمان وار" همه چيز را زير نظر بگير!
حال پرسش بعدي مطرح مي شود كه خاصيت يك فكر يا هيجان نفساني و منفي چيست؟ غم و رنج ناشي از يك رويداد نا خوشايند چه خاصيتي دارد؟
اگر از موضع مشاهده كنندهء وراي فكر؛ مسائل، افكار و هيجانها ديده شوند، اولاً بنا بر اصل " هرچه را ديري نپايد، دلبستگي نشايد" ؛ در اين امور موقتي، غرق شدن و گمراهي اتفاق نمي افتد و اين افكار و هيجانها، با طوفان خشم و حرص ما را به جهنم هدايت نمي كنند! ثانياً انرژي و عصاره ء درد و رنجي كه در افكار و هيجانهاي مختلف وجود دارد و به هر دليلي ايجاد شده اند، به نفع وجود اصيل آدمي مصادره مي شوند و از اين انرژي بدون خشم و حرص، بهشت پاكي و شادي بر پا مي گردد.
اين همان كيمياگري معنوي و تبديل مس وجود به طلا در زير سايهء خودنگري سليمان وار است. همانطور كه هيچ گياهي مطلقاً زيانبار نيست و از حيثي مضر و از جهتي هم نافع است؛ انرژي خالص افكار و هيجانهاي مختلف ، تحت هدايت مشاهده گري مي تواند منشاء خير و بركت فراواني باشد و شايد تنها راه كسب انرژي پاك، خالص شده و پر قدرت زندگي، همين روش "خودنگري سليمان وار" باشد.