در غیاب مشاهده گری، آنچه در روابط اتفاق می افتد، این است که استرس، خشم، کینه، قضاوت های آزار دهنده، ترس، محروم کردن، طرد نمودن و....را مانند "سیب زمینی داغ" از همدیگر دریافت می کنیم و چاره ای نیست (هست ولی ما بویی از چاره کار نبرده ایم!!) جز اینکه این سیب زمینی داغ را به نحوی به دیگری پاس دهیم تا به ظاهر از شرش راحت شویم! و اين شايد بزرگترين حربهء "منيت كاذب" است!
در این پاسکاری هم، "عجله" رل مهمی ایفا می کند و همگان شنیده ایم که وقتی پای عجله در کار است "نقشه شیطان" بهتر عملی خواهد شد!!! واکنش ما در قبال خشم، همیشه خشم فوری بوده و نتیجه هم؛ سهیم شدن همگی در چرخاندن چرخ پلیدی است!
به تعبیری؛ در واقع این ما نیستیم که سیب زمینی داغ را پاس می دهد! و چرخ بدی را می چرخاند یا بنزین بر آتش جهنم می ریزد!:
"خدمتکار فکر" که قرار بود مانند "خدمتکاران دست و پا و سایر اعضا" مطیع ما باشد، حالا حرف ما را اصلاً گوش نمی دهد؛ هیچ!!.....بلکه توقع "برده شدن مطلق" ما را دارد و در این "نیت شوم" هم، موفق شده است!! چون ما را مسخ خود کرده است.