یک اصل اساسی "زندگی الهی" این است که همواره سعی کنیم؛ به خدا توکل کنیم و "مخلوقات دست اول خدا" را بر آنچه "انسان خلق کرده" است مقدم شماریم.
این انتخاب بین این دو نوع مخلوق، هر روز و هر لحظه گریبان ما را می گیرد و مسیر زندگی ما را تعیین می کند!
جالب اینجاست که گرایش فطری ما به مخلوقات خدا و گرایش اعتیاد گونه و شرطی ما به مخلوقات انسان است.
غذای جسم
این موضوع در غذای جسم، بدین معناست که میوه ها و سبزی ها و مغز ها نظیر بادام و جوانه ها مانند جوانه ماش و... که زنده اند و مستقیم مخلوق خداوند هستند؛ را به پختنی ها، سرخ کردنی ها، کباب ها و کنسروها، چلو ها و پلوهایی که از قابلمه ساخت انسان، بیرون آمده اند؛ ترجیح دهیم.
به خدا توکل کنیم که با این غذاهای مخلوق دست اول خدا، نه تنها زنده می مانیم بلکه از گزند بیماریها در امان می مانیم.
اما سالها اعتیاد و تلقین به خوردن غذاهای دست پخت بشر دو پا، از یک طرف ما را به مزه آنها معتاد کرده است!! از سوی دیگر تلقین ها ما را ترسانده و جرأت توکل به خدا را در این زمینه از دست داده ایم!
به ندرت بیماران صعب العلاج یا لا علاجی که از همه جا نا امید شده اند، وقتی به پروردگارشان پناه می برند و خود را به طبیعت و شعور بدنشان؛ که ساخته مستقیم خداوند هستند؛ می سپارند و خام گیاهخوار می شوند؛ تازه زندگی دوباره می گیرند.
در واقع این غذا های سرخ شده، کباب شده و حرارت دیده؛ "مخلوق واقعی" انسان هم نیستند، بلکه انسان اغلب با این کارش فقط دست پخت خدا را تخریب کرده است!! همانطور که جنگل و طبیعت خدا داده را به اسم شهر سازی و ...تخریب می کند.
توکل به خدا در اینجا چقدر سخت است و شیر زن و شیر مرد می خواهد!! البته شیطان، توکل به خدا را سخت جلوه می دهد، والا ثمره توکل واقعی به خدا بسیار هم شیرین است.
غذای روح
در خصوص غذای روح هم هر لحظه بین مخلوقات خدا یعنی سکوت ذهن، مشاهده گری بی غرض و مشاهدهء "حس های بدنی" و "تنفس خدا داد" و مخلوقات انسان یعنی غرق شدن در "افکار منفی مسموم و خشم آلود" (دست پخت های انسان!) مخیر هستیم.
در اینجا هم توکل به خدا دل شیر می خواهد هرچند شیرین ترین ثمره را به بار می دهد. مردمان زمین و زمان مدام ما را می ترسانند که اگر قید دست پخت انسان را بزنیم، سرمان بی کلاه می ماند و از قافله تمدن جا می مانیم!