گوهري از بحر معنوي (9)
قضاوت خود ممنوع!

نيست دستوري بدينجا قرع باب
جز اميد، الله اعلم با لصواب
قرع باب = كوبيدن در

معني: در اينجا اجازه نيست "درگاه حضرت حق" را بكوبي تا حقايق پوشيده بر تو كشف شود. تنها وظيفه تو اين است كه با اميد، درگاه حضرت حق را به صدا درآوري؛ خداوند به صلاح امور داناتر است.

اين بيت مولانا ياد آور و تأكيد كنندهء چند پند قديمي است: كار مانيست شناسايي گل سرخ! كار ما اين است كه در افسون گل سرخ شناور باشيم!......... قضاوت كردن خود و ديگران ممنوع! تنها قاضي واقعي خداوند است...... از ملامت كردن خود بپرهيزيد! .....كمال گرايي روي ديگر سكهء خود كم بيني و ملامت خود است...... "منيت"؛ آغشته با ملامت و قضاوت خود و ديگران است.....

بيت فوق به شماره 3092 از دفتر سوم مثنوي ( شرح كريم زماني) است و به دنبال گروه بندي آدمها در داستان "امير و غلامش كه اهل نماز بود..." آمده و اينكه همان كششي كه مانع داخل مسجد شدن امير مي شود، از خروج غلام از مسجد ممانعت مي نمايد. مولانا براي تغيير اين كشش، چارهء كار را خروج از افكار تدبير انديش مي داند:
چون فراموشت شود تدبير خويش
يابي آن بخت جوان، از پير خويش
حضرت مولانا همچنين توصيه به خودشناسي درست مي كند، تا ببيني كه به كدام از اين دو گروه تعلق داري:
تو نمي داني كزين دو كيستي
جهد كن چندانكه بيني چيستي

اما در ادامه مولانا در بيت مورد اشارهء اين مبحث(3092)، تأكيد مي نمايد كه؛ اين جهد بايستي عاري از هر گونه "ملامت خود" يا "ميل به قضاوت خود" باشد. خودي وجود ندارد كه بخواهي آن را بشناسي! ملامتگر دروني همان "خود ملعون" است! كيفيت مشاهده خود بايستي بي غرضانه باشد و اگر؛ هر گونه خشم، ملامت يا حرصي در اين مشاهده وجود داشته باشد؛ آن خودشناسي و مشاهده باطل است! بهتر است بيطرفانه آن خشم يا ملامت را هم مشاهده كني و از آن بدون ملامت! تبري بجويي!
(البته همانطور كه بارها گفته شد موارد فوق الذكر، نه تنها منافاتي با رعايت اصول اخلاقي، كار و تلاش براي كسب ماديات و مقابله اصولي با ستمكاران ندارد! بلكه به شكل گيري اين ويژگي هاي مثبت كمك هم مي كنند.)

.......در واقع تو هم اكنون، در "عدم" (عدم خود) و در پناه خدا هستي و خدا هم تورا دوست دارد فقط با شور و شعف دروني از اين عدم مراقبت كن! و سپاسگزار و شادان باش!


موضوع: اصالت انسان، توهم خود، خشم، ملامت خود، شفا، مشاهده گري