شناسایی تجربی ترس و غلبه عملی بر آن ( قسمت اول)
راههای زیادی برای مقابله و تسلط بر ترس ها و نگرانی های بیهوده، نظیر ترس و نگرانی از شکست، تنهایی، اتفاقات آینده و... ، پیشنهاد شده است، که برخی از آنها مفید و برخی نا کارا هستند. اگر روشی در این خصوص غیر مؤثر است، به این دلیل است که بدون در نظر گرفتن ماهیت خود کاذب (هویت فکری) و آگاهی ورای فکر (خود متعالی غیر شخصی) ارائه شده است. نکته مهم دیگر اینکه بعضی افراد، برای خلاصی از نگرانی و ترس، نیاز به کمک حرفه ای دارند و شاید به تنهایی قادر نباشند از پس معضل ترس، بر آیند و روانپزشک مجرب، یا مربی یوگای کارکشته و... یا حتی گروهی از آنها را لازم داشته باشند.
اما روش چند مرحله ای زیر که حاصل سالها تجربه و مطالعه و بر اساس آموزه های مولانا و سایر حکمای برجسته دنیا است، بنظرم برای تعداد زیادی که جدی و مصمم هستند، می تواند بسیار مفید و مؤثر باشد:
قدم یا مرحله اول: تشخیص بده که عامل ترس، واقعی یا توهمی است؟! مثل یک دانشمند و محقق، ببین عامل این ترس یا هیجان در این وضعیت، واقعی است یا توهمی؟ گرهی از مشکلاتت را برطرف می کند یا مشکلی بر مشکلاتت اضافه می کند؟ البته به شرط آنکه گول ذهنت را نخوری و به صورت علمی بررسی کنی! آیا خطر واقعی جان تو را تهدید می کند یا خیر؟ برخی از ترس ها یا نگرانی ها لازمند و برای حفظ جان تو ضروری اند. مکانیزم جنگ یا گریز، یک هدیه الهی برای مقابله با خطرات واقعی است و اگر این مکانیزم، که یک از ستون هایش ترس و گریز است، نبود؛ نسل بشر و حیوانات منقرض می شد.
اگر در یک جنگل یا محیط ناشناس بخواهی در دل تاریکی قدم بگذاری، بدون ترس طبیعی و فیزیولوژیکی، شاید زنده بیرون نیایی. یا حتی در رانندگی، احتیاط، که شاید نوعی ترس مثبت باشد، برای جان بدر بردن در برخی جاده ها الزامی باشد!
بنابراین ترس طبیعی، بسیار هم خوب است! و از نعمت های خداست. اما در زندگی مدرن به دلایل عدیده، ترس ها، نگرانی ها و اضطراب های غیر ضروری، غلو شده و حتی توهمی و بسیار مضر، گریبان بسیاری را گرفته و رهایی از آن ها برای یک زندگی عادی ضروری شده است.
در این ترس های مدرن، خطر واقعی و عینی ما را تهدید نمی کند، بلکه انواع خطرات ذهنی که افکار منفی و غیر منطقی خلق کرده اند موجب ترس ما شده اند!!! در واقع خود کاذب که از اساس توهمی است؛ به دلیل وجود توهمی و متزلزلش، خالق بسیاری از ترس های ماست. خود کاذب برای توجیه ترس، و گول زدن ما، از بخشی از حقیقت هم استفاده می کند. مثلاً می گوید اینجا یک در بسته هست، قبول و درست؛ ولی اینکه می گوید پشت این درب، یک هیولای سه سر منتظر توست! غیر واقعی و توهمی است.
متأسفانه همانطور که ما در غرایز طبیعی خود نظیر غریزه خوردن و گرسنگی، غریزه جنسی و حتی استفاده از گیرنده سلول های بدن مان! (مثلاً گیرنده سلولی برای مواد ضد درد که در حد طبیعی، استفاده از آن ها لازم است و به طور فیزبولوژیک در بدن اتفاق می افتد)، دچار افراط زیانبار و مهلک شده ایم، در استفاده از مکانیزم طبیعی جنگ یا گریز هم دچار اسراف وحشتناکی شده ایم و همه ما کم و بیش مبتلا به خشم و ترس شدید و مهلک، ولی غیر ضروری و توهمی شده ایم!!
ریشه اصلی پر خوری مرضی، نیاز واقعی، فیزیولوژی و طبیعی بدن نیست، بلکه نیاز روانی و غیر واقعی، ما را به سمت یخچال یا خوراکی های چرب و شیرین می کشاند، و موجب می شود خیلی بیش از نیاز بدن بخوریم و مبتلا به چاقی، شکم بر آمده و بیماری های کشنده شویم. نیاز غیر واقعی به خوردن، ریشه در خلاً روانی یا احساس کمبود روانی یا استرس های مبهم روانی دارد. همه این ها هم به خاطر اسارت در خود کاذب و افراط سرطانی در افکار منفی و غفلت از خود متعالی است، که تنها پر کننده خلاً درونی ماست.
همانطور که علت اساسی ایجاد پرخوری مرضی، جایگزین شدن عامل توهمی و ذهنی گرسنگی، یعنی افکار و هیجان های ذهنی و خلاء و نیاز روانی ناشی از آنها، به جای عامل واقعی گرسنگی، یعنی نیاز سلول های بدن به مواد غذایی است؛ در افراط و انحراف جنسی و انواع اعتیاد ها، پای علل و عوامل فکری و تصورات اشتباه و زائد ذهنی در میان است نه نیاز واقعی بدن. در مورد اغلب ترس های ما هم، مانند پر خوری، خطر واقعی و نیاز طبیعی فیزیولوژیکی برای حفظ بقای ما وجود ندارد، بلکه بقای خود کاذب در خطر است! که ربطی هم به خود واقعی ما ندارد. پس ریشه ی اکثر ترس ها و نگرانی های ما؛ افکار و تصورات و هیجان های منفی ماست!
متأسفانه مکانیزم فیزیولوژیک جنگ یا گریز، تفاوت خطر واقعی یا ذهنی را متوجه نمی شود و فکر یا تصور غلطی را که ما به آن باور داشته باشیم، هم به حساب واقعیت می گذارد و به طور دائمی، این مکانیزم با انواع هورمون ها و فعالیت های فیزیولوژیکی پیچیده اش فعال می شود. هورمون کورتیزول یا همان هورمون استرس، تنها بخشی از این مکانیزم شگفت انگیز است. اسراف ما در به کار گیری این سپر دفاعی، ما را مبتلا به استرس بیش از حد و کشنده کرده است. بنابراین بزرگترین اسراف بشر یعنی اسراف در فکر افسار گسیخته و منفی و غیر منطقی، ریشه ی بسیار از گرفتاری های ما شده است.
خوب برای بررسی علمی اینکه این ترس واقعی است یا نه، بنشینید و هر گونه فکری را کنار بگذارید و ماهیت انرژی ترس را بدون دخالت فکر بررسی کنید. آیا وقتی فکر، کنار می رود، ترس هم تغییر ماهیت می دهد یا خیر؟
اگر بدون دخالت فکر و تصورات ذهنی، ترس فرو کش کرد و نا پدید شد، آنگاه آن ترس توهمی و غیر ضروری و وابسته به خود کاذب است. همانطور که اگر بدون دخالت فکر و تصورات ذهنی، گرسنگی فرو کش کرد و ناپدید شد، آنگاه آن گرسنگی هم توهمی و غیر ضروری بوده و منشاء ذهنی دارد و ریشه آن خود کاذب یا هویت فکری است.
البته با یک بار تمرین شاید موفق به درک این تجربه نشوید. ولی اگر در این کار پیگیر باشید، بالاخره متوجه تفاوت دو نوع گرسنگی یا دو نوع ترس یا ... خواهید شد.
ترس های واقعی، مفید و لازمند و بایستی از حضور آنها خوشحال هم بود، چون زندگی ما وابسته به آنهاست. همه حیوانات از جمله گربه را در نظر بگیرید، بابت ترس هایشان که همگی واقعی هستند، نگرانی ندارند!!! زیرا این ترس ها آسیبی به آنها نمی زند و جانشان را هم محافظت می کند. حیوانات زمانی که لازم است، دچار ترس واقعی می شوند و فرار را بر قرار ترجیح می دهند ولی پس از برطرف شدن خطر، چنان سبک بار، بازی و شیطنت می کنند که انگار نه انگار، دچار ترس شده بودند. اما آدم های اسیر خود کاذب چنین نیستند و حتی از ترس هم می ترسند!! چرا؟
در اینجا به دو تفاوت آشکار دیگر ترس واقعی و توهمی دقت نمایید؛ ترس واقعی معمولاً موقتی و گذراست، زیرا به عوامل خطرزای بیرونی وابسته است که معمولاً همیشگی نبوده و موردی اتفاق می افتند. نکته جالب دیگر اینکه موقع ترس واقعی، افکار بی ربط ناپدید می شوند و شعور ورای فکر، ترس واقعی را هدایت می کند. خود کاذب که این همه از خود راضی است، در مواردی که لازم است و خطر واقعی بروز کرده، درمانده و بیچاره است!!! در موقع ترس واقعی این شعور ورای فکر است که با سرعت مناسب کنش خردمندانه نشان داده و جان ما را نجات می دهد! و البته اگر لازم بداند از فکر مثبت و مفید هم استفاده می کند.
بنابراین در انسان شهر نشین کنونی، ترس های ذهنی، برخلاف ترس های عینی و واقعی دوام و احتمال وقوع بیشتری دارند، زیرا به توهمات ذهنی و خود کاذب ما وابسته هستند، که عواملی درونی می باشند.
از آنجا که خود کاذب به فکر وابسته است، نیاز شدیدی دارد که فکر و هیجان های فکری نظیر ترس فکری، دائم برقرار باشند، تا احساس زنده بودن در خود کاذب ایجاد شود. اگر افکار و هیجان های ذهنی همه برطرف شوند، مرگ خود کاذب فرا رسیده و خود کاذب از چنین مرگی به اندازه مرگ واقعی می ترسد!! بنابراین خود کاذب و اعوان و انصارش یعنی افکار و هیجان های منفی نظیر ترس که همگی تخیلی و پوچ هستند، بایستی همواره حضور داشته باشند!!
حالا پس از برداشتن این قدم اساسی یعنی تمایز بین دو ترس با منشاء واقعی و غیر واقعی، آماده قدم های بعدی، برای شناخت و تسلط بر ترس های غیر واقعی هستید...ادامه دارد.
این مطلب در کانال تلگرام این سایت به آدرس زیر هم آمده است:
آدرس کانال: https://t.me/avazedoust
موضوع: غریزه ذهنی، پر خوری، مشاهده گری، تمرین عملی، توهم خود